ساسانیان
شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ق.ظ
ساسانیان سلسلهای بودند که از پارس برخاسته مجد و عظمت ایران دورهی هخامنشی را تجدید کردند . ایشان خود را وارث پادشاهان هخامنشی میپنداشتند . حکومتی را که ساسانیان تأسیس کردند بر دو پایهی دین و مرکزیت استوار بود . ساسانیان برخلاف اشکانیان که حکومت ملوکالطوایفی داشتند وحدت ایران را تأمین کرده دولتی تشکیل دادند که قدرت کشور را در خود متمرکز کرده و با اقتدار بسیار بر همهی ولایات کشور نظارت داشت ؛ این دولت در دوران عظمت خود چنان شأن سیاسی خود را بالا برد که در آن عهد بهنظر میرسید که دنیای متمدن بین دو کشور روم و ایران تقسیم شده است . از نظر مسائل خارجی ساسانیان با کمال ثبات و متانت در سه جبهه محاربات خود را با دشمنان ایران ادامه میدادند .
با رومیان در مغرب ، با کوشانیان° و یفتالیان (هیاطله) در مشرق و با وحشیها در شمال ؛ مسألهی دشوار ارمنستان نیز بخشی از کوشش آنان را مصروف خود میداشت . در داخله ، ملوکالطوایفی همواره درصدد بود مجدداً حقوق قدیم خود را بازیابد ، استبداد و رقابتهای شدید در اطراف تاج و تخت که قدرت آن بهمرور ضعیف میگردید و پس از همه ، منازعهی حقیقی طبقات به شکل کمونیسم (مزدکی) که مبانی جامعهی ایرانی را لرزانید در شهر و قصبات خون جاری کرد ؛ همهی این عوامل برای سقوط شاهنشاهی ایران در همان زمان که به اوج قدرت خود رسیده بود دست به دست هم دادند . ولی ضربت قاطع نه از طرف دولت روم بزرگترین دشمن ایران که از طرف قوم تازهنفسی به نام عرب که رسالت تازه آورده بودند وارد شد ؛ و یکباره طومار حیات ملی او را که با دین زرتشت توأم بود درنوردید و با نفوذ عمیق در جسم و جان او ، به او شخصیتی تازه داد که بهکلی مغایر شخصیت پیشین او بود ، از آن به بعد از این اختلاط ایرانی و عرب ، ایران تازهای بوجود آمد که ایران بعد از اسلام خوانده میشود .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
°یوئهچیها در حدود هفتاد قبل از میلاد از رود جیحون گذشته در طخارستان (قطغن و بدخشان امروز) برقرار شدند . در اینهنگام ما به نژادی به نام طخار یا توغر در این ناحیه برمیخوریم . نکتهی مشکوک این است که آیا یوئهچیها و طخارها قومی واحد بودند یا یوئهچیان پس از تسلط بر قوم طخارها بهنام آنان خوانده شدهاند . گروهی از این قوم که به زبان طخاری موسوم به لهجهی 'الف' تکلم میکردند خود را آرسی مینامیدند .
در منابع چینی نام طخارها 'تاهیا' آمده است . طخارها متمدن و تجارتپیشه بودند و با یوئهچیهای شمال جیحون مناسبات دوستانه و خویشاوندی داشتند . سرزمین طخارها پیش از ورود یوئهچیها به پنج ولایت منقسم میشد و در هر یک امیری حکومت میکرد . یوئهچیها پس از ورود و نفوذ در طخارستان ، این تقسیمات را حفظ کردند . بعدها رئیس کوشانی یوئهچی که امیر یکی از این ولایات بود چهار امیر دیگر را مغلوب کرده دولت واحدی تشکیل داد که در تاریخ دولت کوشانی نام دارد .
کمی پس از مرگ گندوفارس ، قندهار و پنجاب بهدست یک سلسله از طایفهی یوئهچی افتاد که آنانرا از نژاد سکاها نیز میدانند ، آنان در تاریخ معروف به کوشانیان بزرگ هستند . این سلسله از نیمهی اول قرن میلادی با پادشاه خود کوجولا کَدفیزس وارد تاریخ میشوند ، نام این امیر کوشانی کوجولا و نام خانوادهاش کَدفیزس بود .
این پادشاه پس از تصرف بلخ (باختر) از هندوکش گذشته ، ولایت کابل و قندهار را اشغال کرد و به سلطنت هرمایوس آخرین پادشاه یونانی - باختری کابل خاتمه داد و مرز کشور خود را تا ساحل چپ رود سند رسانید . از فحوای تاریخ بهنظر میرسد که رومیان برای تضعیف پارتها با کوشانیان معاهداتی داشته و با روابط تجاری خود آنان را تقویت میکردهاند .
با رومیان در مغرب ، با کوشانیان° و یفتالیان (هیاطله) در مشرق و با وحشیها در شمال ؛ مسألهی دشوار ارمنستان نیز بخشی از کوشش آنان را مصروف خود میداشت . در داخله ، ملوکالطوایفی همواره درصدد بود مجدداً حقوق قدیم خود را بازیابد ، استبداد و رقابتهای شدید در اطراف تاج و تخت که قدرت آن بهمرور ضعیف میگردید و پس از همه ، منازعهی حقیقی طبقات به شکل کمونیسم (مزدکی) که مبانی جامعهی ایرانی را لرزانید در شهر و قصبات خون جاری کرد ؛ همهی این عوامل برای سقوط شاهنشاهی ایران در همان زمان که به اوج قدرت خود رسیده بود دست به دست هم دادند . ولی ضربت قاطع نه از طرف دولت روم بزرگترین دشمن ایران که از طرف قوم تازهنفسی به نام عرب که رسالت تازه آورده بودند وارد شد ؛ و یکباره طومار حیات ملی او را که با دین زرتشت توأم بود درنوردید و با نفوذ عمیق در جسم و جان او ، به او شخصیتی تازه داد که بهکلی مغایر شخصیت پیشین او بود ، از آن به بعد از این اختلاط ایرانی و عرب ، ایران تازهای بوجود آمد که ایران بعد از اسلام خوانده میشود .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
°یوئهچیها در حدود هفتاد قبل از میلاد از رود جیحون گذشته در طخارستان (قطغن و بدخشان امروز) برقرار شدند . در اینهنگام ما به نژادی به نام طخار یا توغر در این ناحیه برمیخوریم . نکتهی مشکوک این است که آیا یوئهچیها و طخارها قومی واحد بودند یا یوئهچیان پس از تسلط بر قوم طخارها بهنام آنان خوانده شدهاند . گروهی از این قوم که به زبان طخاری موسوم به لهجهی 'الف' تکلم میکردند خود را آرسی مینامیدند .
در منابع چینی نام طخارها 'تاهیا' آمده است . طخارها متمدن و تجارتپیشه بودند و با یوئهچیهای شمال جیحون مناسبات دوستانه و خویشاوندی داشتند . سرزمین طخارها پیش از ورود یوئهچیها به پنج ولایت منقسم میشد و در هر یک امیری حکومت میکرد . یوئهچیها پس از ورود و نفوذ در طخارستان ، این تقسیمات را حفظ کردند . بعدها رئیس کوشانی یوئهچی که امیر یکی از این ولایات بود چهار امیر دیگر را مغلوب کرده دولت واحدی تشکیل داد که در تاریخ دولت کوشانی نام دارد .
کمی پس از مرگ گندوفارس ، قندهار و پنجاب بهدست یک سلسله از طایفهی یوئهچی افتاد که آنانرا از نژاد سکاها نیز میدانند ، آنان در تاریخ معروف به کوشانیان بزرگ هستند . این سلسله از نیمهی اول قرن میلادی با پادشاه خود کوجولا کَدفیزس وارد تاریخ میشوند ، نام این امیر کوشانی کوجولا و نام خانوادهاش کَدفیزس بود .
این پادشاه پس از تصرف بلخ (باختر) از هندوکش گذشته ، ولایت کابل و قندهار را اشغال کرد و به سلطنت هرمایوس آخرین پادشاه یونانی - باختری کابل خاتمه داد و مرز کشور خود را تا ساحل چپ رود سند رسانید . از فحوای تاریخ بهنظر میرسد که رومیان برای تضعیف پارتها با کوشانیان معاهداتی داشته و با روابط تجاری خود آنان را تقویت میکردهاند .
- ۹۹/۰۴/۰۷