تغییر کارکردِ اجتماعی هنر در قرونوسطی
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶ ق.ظ
آرمان نوین مسیحیت دربارهی زندگی در وهلهی نخست اشکال ظاهری هنر را عوض نکرد ، بلکه کارکرد اجتماعی آن را تغییر داد . برای جهان باستان اثر هنری مفهومی داشت که بطور عمده زیباییشناختی بود ، ولی برای مسیحیت مفهومش پاک متفاوت بود . استقلال اشکال فرهنگی ، اولین عنصر میراث معنوی گذشته بود که میبایست از دست میرفت . ذهن قرونوسطایی وجود هنر مبتنی بر حقوق خود و بیتوجه به اعتقاد را بیش از وجود دانشِ مستقل نمیتوانست تحمل نماید . بعنوان ابزار آموزش کلیسایی ، دستکم جایی که بیشترین انتشار هدف قرار میگرفت ، هنر از آن دو ارزشمندترینشان بود . در دورهی اولیهی قرونوسطی بر آن بودند که اگر هر کسی میتوانست بخواند و رشتهی استدلال مجردی را دنبال کند ، هنر زائد میبود ؛ هنر در اصل امتیازی بشمار میآمد که برای تودههای نادانی که به آسانی زیر نفوذ تأثرات حسی قرار میگیرند ساخته شده است . تردیدی نیست که اجازه داده نمیشد بقول نیلوس قدیس : "هنر لذتی صِرف برای چشم باشد ." خصلت آموزشی آن در مقایسه با هنر پیشینیان ، نمونه ویترین جنبهی هنر مسیحی است . یونانیان و رومیان آنرا اغلب همچون وسیلهی تبلیغ بکار میبردند ، ولی هرگز بنظر آنها هنر وسیلهی انتقال صرفاً نظریه نبود و از این حیث راهها از همان ابتدا از هم دور میشدند .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
- ۹۸/۰۶/۱۶