ارزش کار
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶ ق.ظ
برای طبقهی حاکم یونان و فیلسوفان آن ، فراغت کامل شرط اولیهی هر چیز خوب و زیبا است ، تنها تصرف ارزشمندترین چیزها است که زندگی را شایستهی زیستن می سازد . تنها آنکه مجال دارد میتواند به خرد و آزادی معنوی برسد ، میتواند بر زندگی فائق آید و از لذات آن کام جوید . رابطهی درونی میان این آرمانِ زیست و موقعیت اجتماعی طبقهی بهرهخور (رانتخوار) آشکار است . آرمان نجابت ، پرورش همهجانبهی نیروهای جسمی و روحی ، حقیر شمردن هرگونهی تخصیص محدود و تخصص یکجانبه ، افشاگر آرمان اصولاً غیرحرفهای او است . وقتی افلاطون در 'نوامیس' بر فرق نمایانی تأکید میورزد که میان آموزش که بر کل شخصیت میافزاید و تربیت صرف که برای مهارت حرفهای وجود دارد ، نه تنها عشق خود به آرمان نجابت کهن اشرافی بلکه بیزاری آشکار از بورژوازی مردمسالاری را که تمایزهای شغلی را ایجاد کرده است ، بیان میدارد . به نظر افلاطون هرگونه تخصص ، هرگونه اشتغال که به دقت تعین پذیرد مبتذل است ، و این ابتذال ویژگی جامعهی مردمسالاری است .
غلبهی بورژوازی بر اطوار اشرافیت در جریان سدهی چهارم و در طول روزگار هلنی ارزیابی مجدد تصور کهن را بهمراه دارد تا معلوم دارد که چه چیزی شایستهی حرمت است ؛ ولی کار هنوز شایستهی احترام نیست ، حتی ، برخلاف تصور اخلاق بورژوازی معاصر ، کار ارزش آموختن ندارد ؛ کار فقط چیزی است که امکان دارد در مورد فردی که خوب پول درمیآورد معذور داشته شود و چشمپوشی گردد . 'بورکهارت' قبلاً عنایت داشته که در یونان بیزاری بورژوازی از کار کمتر از آن اشرافیت نبود ، حال آنکه در قرون وسطی بورژوازی همواره کار را شریف میدانست ، و بیآنکه تصورات اشرافی دربارهی شرافت را بپذیرد ، عاقبت درک خود از شرفِ حرفهای را بر اشرافیت تحمیل کرد .
به نظر 'بورکهارت' ارزشی که مردم بر کار میگذارند بوسیلهی شرایطی که تحت آن ، آرمان ویژهی زندگی آنان حاصل شده تعین مییابد . کمال مطلوب تمدن امروز باختر ریشه در بورژوازی قرون وسطی دارد که سرانجام اشرافیت را هم در کالای مادی و هم در فراوردهی ذهنی پشت سر میگذارد . ولی ارجگذاریهای یونانیان از دوران پهلوانی نشأت میگرفت که چیزی از "مفید بودن" نمیدانست ، آنها ماترک اشرافیت رزمجوی یونان بودند و هرگز رویهمرفته طرد نشده بودند . تنها پس از آنکه آرمان مسابقههای پهلوانی قدرت خود را در بحرانی که با فرجام دولت - شهرها منطبق بود از دست داد ، ارزیابی ریشهای و جدید کار و در نتیجهی آن ارزیابی هنرهای تجسمی نضج میگیرند . ولی در جهان باستان این دگرگونی بطور کامل به انجام نرسید .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
غلبهی بورژوازی بر اطوار اشرافیت در جریان سدهی چهارم و در طول روزگار هلنی ارزیابی مجدد تصور کهن را بهمراه دارد تا معلوم دارد که چه چیزی شایستهی حرمت است ؛ ولی کار هنوز شایستهی احترام نیست ، حتی ، برخلاف تصور اخلاق بورژوازی معاصر ، کار ارزش آموختن ندارد ؛ کار فقط چیزی است که امکان دارد در مورد فردی که خوب پول درمیآورد معذور داشته شود و چشمپوشی گردد . 'بورکهارت' قبلاً عنایت داشته که در یونان بیزاری بورژوازی از کار کمتر از آن اشرافیت نبود ، حال آنکه در قرون وسطی بورژوازی همواره کار را شریف میدانست ، و بیآنکه تصورات اشرافی دربارهی شرافت را بپذیرد ، عاقبت درک خود از شرفِ حرفهای را بر اشرافیت تحمیل کرد .
به نظر 'بورکهارت' ارزشی که مردم بر کار میگذارند بوسیلهی شرایطی که تحت آن ، آرمان ویژهی زندگی آنان حاصل شده تعین مییابد . کمال مطلوب تمدن امروز باختر ریشه در بورژوازی قرون وسطی دارد که سرانجام اشرافیت را هم در کالای مادی و هم در فراوردهی ذهنی پشت سر میگذارد . ولی ارجگذاریهای یونانیان از دوران پهلوانی نشأت میگرفت که چیزی از "مفید بودن" نمیدانست ، آنها ماترک اشرافیت رزمجوی یونان بودند و هرگز رویهمرفته طرد نشده بودند . تنها پس از آنکه آرمان مسابقههای پهلوانی قدرت خود را در بحرانی که با فرجام دولت - شهرها منطبق بود از دست داد ، ارزیابی ریشهای و جدید کار و در نتیجهی آن ارزیابی هنرهای تجسمی نضج میگیرند . ولی در جهان باستان این دگرگونی بطور کامل به انجام نرسید .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
- ۹۸/۰۶/۱۴