عصر روشنگری در یونان و جنبش سوفسطائیان
سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ق.ظ
با به پایان آمدن سدهی پنجم عناصر طبیعتگرایانه ، فردگرایانه و عاطفی در هنر اهمیت و بُعد بیشتری مییابند . تأکیدی که بر نمونهی نوع ، تمرکز ، قید و منع بود دگرگونی یافته و به اصرار بر خاص ، تنوع و افراط میانجامد . در ادبیات ، دورهی زندگینامه نویسی و در هنر بصری دوران صورتگری آغاز میشود . شیوهی تراژدی به محاورهی روزمره نزدیک میشود و رنگآمیزی بروننگارانهی شعر غنایی بخود میگیرد . شخصیتها از طرح داستان جالبتر مینمایند ؛ شخصیتهای پیچیده و غریب جاذبهی بیشتری مییابند تا شخصیتهای ساده و طبیعی . در هنر بصری بر دورنما و حجم تأکید میشود و رُجحان با منظرههایی با ابعاد سهربعی ، کوتاه نمودار ساختن و مقطعها است . در سنگ گورها مجالس خانوادگی تصویر میشود صمیمی و سرشار از احساس ، حال آنکه در نقاشی روی گلدان موضوعهای زیبا ، ظریف و روستایی را برمیگزینند .
جنبش سوفسطائیان دگرگونی مترادفی در فلسفه بشمار میآید که تحولی است معنوی ، و در نیمهی دوم قرن پنجم (ق.م) سراسر جهانبینی یونانیها را که هنوز بر تصورات فرهنگ اشرافی مبتنی بود ، بر شالودهای نو قرار میدهد . این جنبش که ریشهاش در شرایط زندگی شهری مشابهی است که موجد طبیعتگرایی در هنر شد ، اکنون آرمان آموزشی تازهای را پیش میکشد که با آرمان اشرافی "تعادل میان نیروهای جسمی و روحی" یکسره مغایر است ؛ و هدف طرح تربیتی وی این است که بجای پرورش کیفیتهای جسمانی ، شهروندان معقول ، شایسته و فصیح بهبار آورد . فضیلتهای جدید بورژوائی ، که اینک جایگزین آرمانهای اشرافی 'هماوردطلبی شهسواران' گردیده ، بر پایهی دانش ، تفکر منطقی ، ذهن پرورش یافته و سهولت کلام استوار است . برای نخستینبار در تاریخ بشریت تهیهی روشنفکر هدف آموزش میشود . کافی است به 'پیندار'° و پرگویی او دربارهی "بافرهنگ" رجوع کنید تا دریابید که چه شکافی جهان سوفسطایی را از دنیای مربیان تربیتبدنی اسپارتی جدا میکند . در دنیای سوفسطائیان برای نخستینبار با تصوری از 'روشنفکران' روبرو میشویم که متشکل از حرفه یا قشری محدود ، همانند کاهنان ماقبل تاریخ و دورهی اولیهی تاریخ یا حماسهخوانان عصر هومری نیست ، بلکه بمنزلهی گنجینهای پنداشته میشود که همواره گنجایش کافی دارد که نامزدهای درخور برای رهبری سیاسی را تأمین کند .
سوفسطائیان با بدیهی شمردن این امر آغاز میکنند که برای کارکرد آموزش حد و مرزی نمیتوان تعیین کرد ، و برآنند که فضیلت را ، برخلاف اعتقاد مرموز گذشته در مورد تعلیم و تربیت ، میشود آموخت . خاستگاه فرهنگ باختری همین پندار است که شالودهاش خودآگاهی ، خودمشاهدهگری و انتقاد از خود میباشد . آنها با انتقاد از احکام جزمی ، افسانهها ، سنتها و قراردادها آغازگر خردگرایی غربی هستند . آنها کاشفان نسبیت تاریخی میباشند ؛ این ادراک که حقیقتهای علمی ، معیارهای اخلاقی و باورهای مذهبی همه از لحاظ تاریخی مشروطند . آنان نخستین کسانی میباشند که دریافتند همهی مأخذها و معیارها ، خواه در علم ، قانون ، اسطورهشناسی و خواه در هنر ، آفریدههای دست و ذهن آدمی هستند . آنها نسبی بودن حقیقت و خطا ، صواب و ناصواب ، خیر و شر را کشف کردند . آنها به شناخت محرکهای عملی که ارزیابیهای بشر متکی بر آنها است نایل میشوند ، و بدینسان برای هرگونه کوششهای منتجه در زمینهی روشنگریِ بشردوستانه جاده صاف مینمایند . شایستهی تذکر است که خردگرایی و نسبیگرایی آنان با گرایشی همانند در اقتصاد و انگیزهی مشترک مشابه بسوی آزادی رقابت و گردآوری پول ، که باعث رهاسازی دانش در رنسانس و روشنگری سدهی هجدهم و مادهگرایی قرن نوزدهم شد ، پیوند دارد . تجربهی آنان در سرمایهداری کهن همان بازتاب را در آنها سبب شد که تجربهی سرمایهداری معاصر در جانشینانش میشود .
[...]
فردگرایی و نسبیگرایی سوفسطائیان و وهمگرایی و ذهنیت هنر آن عصر به یک میزان مبین روح لیبرالیسم اقتصادی و مردمسالاری است ؛ شرایط ذهنی مردمی که برخورد کهن اشرافمآب نسبت به زندگی را ، با تمام وقاری که دارد ، رد میکنند ، چراکه گمان میبرند همه چیز را بخود مدیونند نه به نیاکانشان ، و به همهی عواطف و هیجانات خود میدان بروز میدهند و عوامل بازدارنده را کنار میزنند ، زیرا از ته دل باور دارند که انسان مقیاس همه چیز است .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
°پیندار : سازندهی آثار همسُرایی که بجای قصهها و ماجراهای سرگرمکننده ، به نجیبزادگان تعالیم اخلاقی جدی عرضه میداشت . شعر آنان (همسرایان) درعین حال بیان احساسات شخصی ، تبلیغ سیاسی و فلسفهی اخلاقی است ، و شاعران نه سرگرمیساز بلکه رهبر معنوی اشرافیت و ملت هستند . وظیفهی آنان عبارت از این است که نجبا را در موقعیت پرخطرشان زنده نگهدارند و نگذارند که آنها جلال و عظمت گذشتهی خویش را فراموش کنند .
جنبش سوفسطائیان دگرگونی مترادفی در فلسفه بشمار میآید که تحولی است معنوی ، و در نیمهی دوم قرن پنجم (ق.م) سراسر جهانبینی یونانیها را که هنوز بر تصورات فرهنگ اشرافی مبتنی بود ، بر شالودهای نو قرار میدهد . این جنبش که ریشهاش در شرایط زندگی شهری مشابهی است که موجد طبیعتگرایی در هنر شد ، اکنون آرمان آموزشی تازهای را پیش میکشد که با آرمان اشرافی "تعادل میان نیروهای جسمی و روحی" یکسره مغایر است ؛ و هدف طرح تربیتی وی این است که بجای پرورش کیفیتهای جسمانی ، شهروندان معقول ، شایسته و فصیح بهبار آورد . فضیلتهای جدید بورژوائی ، که اینک جایگزین آرمانهای اشرافی 'هماوردطلبی شهسواران' گردیده ، بر پایهی دانش ، تفکر منطقی ، ذهن پرورش یافته و سهولت کلام استوار است . برای نخستینبار در تاریخ بشریت تهیهی روشنفکر هدف آموزش میشود . کافی است به 'پیندار'° و پرگویی او دربارهی "بافرهنگ" رجوع کنید تا دریابید که چه شکافی جهان سوفسطایی را از دنیای مربیان تربیتبدنی اسپارتی جدا میکند . در دنیای سوفسطائیان برای نخستینبار با تصوری از 'روشنفکران' روبرو میشویم که متشکل از حرفه یا قشری محدود ، همانند کاهنان ماقبل تاریخ و دورهی اولیهی تاریخ یا حماسهخوانان عصر هومری نیست ، بلکه بمنزلهی گنجینهای پنداشته میشود که همواره گنجایش کافی دارد که نامزدهای درخور برای رهبری سیاسی را تأمین کند .
سوفسطائیان با بدیهی شمردن این امر آغاز میکنند که برای کارکرد آموزش حد و مرزی نمیتوان تعیین کرد ، و برآنند که فضیلت را ، برخلاف اعتقاد مرموز گذشته در مورد تعلیم و تربیت ، میشود آموخت . خاستگاه فرهنگ باختری همین پندار است که شالودهاش خودآگاهی ، خودمشاهدهگری و انتقاد از خود میباشد . آنها با انتقاد از احکام جزمی ، افسانهها ، سنتها و قراردادها آغازگر خردگرایی غربی هستند . آنها کاشفان نسبیت تاریخی میباشند ؛ این ادراک که حقیقتهای علمی ، معیارهای اخلاقی و باورهای مذهبی همه از لحاظ تاریخی مشروطند . آنان نخستین کسانی میباشند که دریافتند همهی مأخذها و معیارها ، خواه در علم ، قانون ، اسطورهشناسی و خواه در هنر ، آفریدههای دست و ذهن آدمی هستند . آنها نسبی بودن حقیقت و خطا ، صواب و ناصواب ، خیر و شر را کشف کردند . آنها به شناخت محرکهای عملی که ارزیابیهای بشر متکی بر آنها است نایل میشوند ، و بدینسان برای هرگونه کوششهای منتجه در زمینهی روشنگریِ بشردوستانه جاده صاف مینمایند . شایستهی تذکر است که خردگرایی و نسبیگرایی آنان با گرایشی همانند در اقتصاد و انگیزهی مشترک مشابه بسوی آزادی رقابت و گردآوری پول ، که باعث رهاسازی دانش در رنسانس و روشنگری سدهی هجدهم و مادهگرایی قرن نوزدهم شد ، پیوند دارد . تجربهی آنان در سرمایهداری کهن همان بازتاب را در آنها سبب شد که تجربهی سرمایهداری معاصر در جانشینانش میشود .
[...]
فردگرایی و نسبیگرایی سوفسطائیان و وهمگرایی و ذهنیت هنر آن عصر به یک میزان مبین روح لیبرالیسم اقتصادی و مردمسالاری است ؛ شرایط ذهنی مردمی که برخورد کهن اشرافمآب نسبت به زندگی را ، با تمام وقاری که دارد ، رد میکنند ، چراکه گمان میبرند همه چیز را بخود مدیونند نه به نیاکانشان ، و به همهی عواطف و هیجانات خود میدان بروز میدهند و عوامل بازدارنده را کنار میزنند ، زیرا از ته دل باور دارند که انسان مقیاس همه چیز است .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
°پیندار : سازندهی آثار همسُرایی که بجای قصهها و ماجراهای سرگرمکننده ، به نجیبزادگان تعالیم اخلاقی جدی عرضه میداشت . شعر آنان (همسرایان) درعین حال بیان احساسات شخصی ، تبلیغ سیاسی و فلسفهی اخلاقی است ، و شاعران نه سرگرمیساز بلکه رهبر معنوی اشرافیت و ملت هستند . وظیفهی آنان عبارت از این است که نجبا را در موقعیت پرخطرشان زنده نگهدارند و نگذارند که آنها جلال و عظمت گذشتهی خویش را فراموش کنند .
- ۹۸/۰۶/۱۲