aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

در این دنیایِ بنا شده بر کاغذ !

سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۳۵ ب.ظ
گرچه به آسانی امکان دارد که بتوانیم بخشی از گذشته را به نحوی تمیز و قابل درک بصورت نمونه‌هایی از تاریخ دنیا درآوریم ، لیکن معاصران یا همدوره‌ها هیچگاه نمی‌توانند جایگاه یا موضعِ خودشان در این الگوها یا طرح‌ها را ببینند . درنتیجه ، حتی هنگامی که جاه‌طلبی‌های روشنفکرانه و دستاوردها در همان دوره ، شتابانه رو به کاستی می‌نهادند ، بویژه روشنفکران دستخوشِ تردیدهای وحشت‌انگیز می شدند و احساسِ ترس بر وجودشان چیره می‌شد . آنها کاملاً آگاه شده بودند (کشفی که از زمانِ نیچه به بعد گه‌گاه و در جاهای مختلف در فضا موج می‌زد) که دوران یا عصرِ جوانی و آفرینندگیِ فرهنگ ما سپری شده است و عصر کهن و دوران نیم تاریکی استقرار یافته است . ناگهان همه از این مهم آگاه شدند و آن را حس کردند و بسیاری از افراد بودند که این نظریه را آشکارا بیان می‌داشتند ؛ و این نظریه برای توصیف نشانه‌های وحشتِ فراوان عصر به کار گرفته می‌شد : ماشینی شدن ملال‌انگیز زندگی ، کاستی زیاده از حدّ اخلاقیات ، کم شدن و رو به انحطاط نهادن ایمان میان ملت‌ها ، و از اعتبار افتادن هنر . "آهنگ زوال و انحطاط" به صدا درآمده بود ، درست به همان شیوه که در آن افسانه‌ی شگفت‌انگیزِ چینی می‌خوانیم ؛ ارتعاشات آن ، درست مثل ارتعاشِ صدای کوبنده‌ی اُرگ ، در طیِ چند دهه اندک اندک از میان می‌رفت ؛ صدایِ پای‌کوبی آن در فساد و تباهیِ مدارس ، مجلّاتِ فصلی ، دانشگاه‌ها ، در مالیخولیاها و دیوانگی‌های هنرپیشگان و منتقدانی که هنوز هم مورد حرمت بودند و آنها را هنوز جدّی می گرفتند به گوش می‌رسید ؛ و درست مانند اضافه تولیدِ آزاد و بی‌بند و بار و غیرِ حرفه‌ای در تمامی هنرها شیوع و راه یافته بود . در برابر این دشمنی که دیوارها را شکسته بود و دیگر بیرون راندنی نبود ، رفتارهای گوناگونی را می‌شد در پیش گرفت . شماری از بهترین‌ها بطور ضمنی توانسته بودند حقیقت تلخ را تائید و آنرا با خویشتنداری ویژه‌ای تحمل کنند . شماری می کوشیدند وجودش را انکار کنند ، و به یُمن تفکر ظاهراً خوب ولی پَستِ شماری از پیامبران و پیشگویانِ ادیبِ اضمحلال و سقوط فرهنگی ، توانستند از بسیاری از نقاطِ‌ضعفِ تِزهای خود آگاه شوند . بعلاوه ، آنانکه به پیامبران یا پیشگویانِ نامبرده اعتراض داشتند ، می‌توانستند به حرف‌شنوی و نفوذ بین بورژوازی مطمئن شوند ؛ زیرا این ادعا که فرهنگی که تا دیروز از داشتن‌اش به خود می‌بالیدند دیگر وجود و حیات نداشت و اینکه تعلیم و تربیت و هنری که مورد حرمت ایشان بود دیگر بعنوان یک تعلیم و تربیت و هنر اصیل بشمار و بحساب نمی‌آمد ، به نظر بورژوازی درست مانند توّرم‌های پولیِ ناگهانی و انقلاباتی که سرمایه‌های رویِ هم انباشته شده‌اش را تهدید می‌کرد ، بیشرمانه ، گستاخانه و غیرِقابلِ تحمل بود .
بدبینی ، مصونیتِ ممکنِ دیگری در برابر حال و هوایِ کلّیِ محکوم به زوال بشمار می‌رفت . مردم به مجالس رقص می‌رفتند و نگرانیِ ناشی از آینده را به عنوانِ کهنه‌اندیشی از دل‌های‌شان می‌راندند ؛ مردم مقالات پُرشوری درباره‌ی فرا رسیدن قریب‌الوقوعِ فنایِ هنر ، علوم و زبان می‌نوشتند . در این دنیایِ فویتونی که آن را از کاغذ بنا کرده بودند ، مردم تسلیم شدنِ کلّی ذهن و ورشکست شدن فکر را مسلّم می‌پنداشتند ، و چنین وانمود می‌کردند که با آسودگیِ بدبینانه یا با وجد و نشاطِ مستی‌گونه به تماشای نه تنها هنر ، فرهنگ ، اخلاقیات ، شرافت و درستکاری ، بلکه به تماشای اروپا و حتی دنیا ایستاده‌اند که اندک اندک به سویِ فنا پیش می‌رفتند . بینِ آدم‌های خوب نوعی افسردگی با دلتنگیِ آرام و تسلیم‌گرایانه پدیدار شده بود ، و بینِ آدم‌های پلید و شریر نوعی بدبینیِ بدخواهنه و کینه‌توزانه رواج یافته بود . حقیقتِ امر این بود که فروریختگیِ شکل‌های کهنه و از رواج افتاده ، و تا حدودی به هم ریخته شدنِ دوباره‌ی دنیا و اخلاقیاتِ آن بوسیله‌ی سیاست و جنگ ، ناگزیر حتی پیش از آنکه خودِ فرهنگ بتواند خود را تجزیه‌تحلیل کند و سازمانی نُوین بیابد ، داشت بوقوع می‌پیوست .
با وجودِ این ، این فرهنگ در خلالِ دهه‌های تحول و دگرگونی نه تنها نخفته بود بلکه درست در همین دوره‌ی پدیدار شدنِ فساد و تسلیم‌گراییِ ظاهریِ هنرمندان ، استادان و نویسندگان مقاله‌های بزرگ ، به مرحله‌ای از آگاهی یا هوشیاری و خودآزماییِ کاملاً شدید و ژرف پا نهاد . واسطه یا وسیله‌ی این دگرگونی در وجدان‌های افرادِ انگشت‌شماری قرار داشت ؛ حتی در خلالِ اوجِ دورانِ پاورقی‌نویسی هم ، در همه‌جا افراد و گروه‌های کوچکی بودند که تصمیم گرفته و عزم جزم کرده بودند که به فرهنگ واقعی وفادار باقی بمانند و تمامیِ نیرویِ‌شان را برای هسته‌ی آینده‌ی یک سُنّت ، نظام ، رَوِش یا شیوه‌ی نیک و یک نیروی فکری و معنوی نِگه دارند .
بازیِ مُهره‌ی شیشه‌ای ( هِرمان هِسه )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی