معنویات در عصرِ پاورقی نویسی
دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۴۳ ب.ظ
هر استاد یا آموزگارِ بازی ، که بیش از هر چیز علاقه دارد به "مبانیِ مفاهیم" نزدیک شود ، آموزگار بسیار بدی خواهد بود . صاف و پوست کنده بگویم که ، مثلاً خودِ من در تمامِ دوران زندگیام هیچگاه دربارهی "معنی و مفهومِ" موسیقی با شاگردانم سخن نگفتهام ؛ تازه اگر هم [معنایی] باشد ، به توضیح و تشریحِ من نیاز ندارد . اما از سویِ دیگر همیشه وجه همتِ خود قرار داده ام که دانشجویانم هشتم و شانزدهمشان را خوب و صحیح بشمارند . شما هرچه می شوید ، مثلاً آموزگار ، پژوهنده یا موسیقیدان ، به این "معنی یا مفهوم" حرمت بگذارید ، اما هیچگاه مپندارید که آموختنی است . آوردهاند که زمانی فیلسوفانِ تاریخ ، نیمی از تاریخ جهان را فقط با تلاشی که به منظورِ یاد دادنِ همین "مفهوم" [معنا ، معنویت] کرده بودند به تباهی کشاندند ؛ آنها عصر و دورانِ 'فویتون' [Feuilleton : پاورقی] را گشودند و تا حدودی آنها مسئولِ خونهای ریخته شده هستند و باید سرزنش شوند . اگر من میخواستم شاگردانی را با تراژدی هومر یا [آثارِ ادبی] یونانی آشنا کنم ، هیچگاه نمیکوشیدم به آنها بگویم که شعر یکی از تجلیّاتِ ملکوتی و الهی است ، بلکه در عوض تلاش می کردم شعر را در دسترسشان قرار بدهم و آنها را با دانش دقیق استراتژیِ زبانی و وزنیِ آن آشنا کنم . وظیفه یا تکلیفِ آموزگار و دانشپژوه این است که وسایل را مورد بررسی قرار دهد ، سنت ها را پرورش بدهد ، پاکی و خلوصِ روشها را حفظ کند ، و با تجربههای غیرقابلِ ارتباط یا غیرقابلِ ابلاغ که برای برگزیدگان نگه داشتهاند (برگزیدگانی که برای این امتیازشان بهای گزافی می پردازند) ، سر و کار و حشر و نشری نداشته باشد ."
بازیِ مُهرهی شیشهای ( هِرمان هِسه )
♧ دربارهی عصر فویتون یا عصر پاورقی نویسی : "ردِّ پایِ سرآغازِ جنبشِ فکری و عقلانی را که استقرارِ نظام و بازیِ مهرهی شیشهای یکی از بسیار ثمرهها یا بَر و بارهای آن است ، می توان تا دوران یا عصری پِی گرفت که پلینیوس تساینگنِهالس Plinius Zeigenhalss ، نویسندهی تاریخِ ادبیات ، آن را عصرِ پاورقی نویسی و یا 'فویتون' نامیده است ، و از آن زمان تا کنون این اسم بر آن دوران باقی مانده است . چنین برچسب یا نشانهایِ خاص زیبا هستند ، ولی درعینِ حال خطرناک ؛ آنها پیوسته ما را به دیدارِ تعصبآلوده از این عصرِ موردِ نظر وسوسه میکنند ؛ در حقیقت عصر فویتون به هیچوجه یک عصرِ عاری از فرهنگ نبوده است ، و حتی از نظرِ فکری و عقلانی هم دورهای بی بَر و بار نبوده است ؛ اما اگر شاید سخنانِ تسایگنِهالس را باور کنیم ، آن عصر را اینگونه مییابیم که گویا بسیار کم میدانسته است که با فرهنگ باید چکار کند . یا به عبارتی دیگر ، نمیدانسته است که چگونه فرهنگ را در چهارچوب یا ساحتِ اقتصاد زندگی و ملت جایی شایسته بدهد . اگر خوسته باشیم رُکّ و راست سخن بگوییم ، درواقع ما اطلاع و آگاهیِ بسیار اندکی از آن عصر داریم ، هرچند که این درست همان زمین یا خاکی [بَستری] است که همهی چیزهایی که نمایندگان و مشخصکنندگان زندگیِ فرهنگی امروزِ ما بشمار میآیند ، در آن روئیده و سر بَرآوردهاند . بنا به گفتهی تسایگنِهالس این عصر دورانی واقعاً و کاملاً "بورژوا" بود و دربست در اختیار و وابسته به یک فردگراییِ تقریباً بیبند و بار قرار گرفته بود . اگر برای القاء یا تفهیم اَتمسفر یا محیط آن خواسته باشیم به گفتههای تسایگنِهالس دربارهی سیمایِ آن استناد کنیم ، لااَقل باید با این اطمینانِ خاطر آغاز کنیم که این ویژگیها و مشخصات ، خودساخته و ابداعی نیستند ، یا بد به تصویر کشیده نشدهاند ، یا واقعاً به نحو زننده و ناهنجاری دربارهاش گزافهگویی نشده است . زیرا آن دانشپژوهِ بزرگ آنها را از رویِ منابع دیگر مورد تائید قرار داده و مستند ساخته است . ما رَوِشِمان را از این محققِ دانشمند گرفتهایم که در واقع تنها محقق عصرِ فویتونی بشمار میآید . هنگامی که آنرا می خوانیم ، باید بیاندیشم که خندیدن به اشتباهات یا وحشیگریهای عصرهای کهن ، هم کاری آسان است و هم کاری ابلهانه ."
بازیِ مُهرهی شیشهای ( هِرمان هِسه )
♧ دربارهی عصر فویتون یا عصر پاورقی نویسی : "ردِّ پایِ سرآغازِ جنبشِ فکری و عقلانی را که استقرارِ نظام و بازیِ مهرهی شیشهای یکی از بسیار ثمرهها یا بَر و بارهای آن است ، می توان تا دوران یا عصری پِی گرفت که پلینیوس تساینگنِهالس Plinius Zeigenhalss ، نویسندهی تاریخِ ادبیات ، آن را عصرِ پاورقی نویسی و یا 'فویتون' نامیده است ، و از آن زمان تا کنون این اسم بر آن دوران باقی مانده است . چنین برچسب یا نشانهایِ خاص زیبا هستند ، ولی درعینِ حال خطرناک ؛ آنها پیوسته ما را به دیدارِ تعصبآلوده از این عصرِ موردِ نظر وسوسه میکنند ؛ در حقیقت عصر فویتون به هیچوجه یک عصرِ عاری از فرهنگ نبوده است ، و حتی از نظرِ فکری و عقلانی هم دورهای بی بَر و بار نبوده است ؛ اما اگر شاید سخنانِ تسایگنِهالس را باور کنیم ، آن عصر را اینگونه مییابیم که گویا بسیار کم میدانسته است که با فرهنگ باید چکار کند . یا به عبارتی دیگر ، نمیدانسته است که چگونه فرهنگ را در چهارچوب یا ساحتِ اقتصاد زندگی و ملت جایی شایسته بدهد . اگر خوسته باشیم رُکّ و راست سخن بگوییم ، درواقع ما اطلاع و آگاهیِ بسیار اندکی از آن عصر داریم ، هرچند که این درست همان زمین یا خاکی [بَستری] است که همهی چیزهایی که نمایندگان و مشخصکنندگان زندگیِ فرهنگی امروزِ ما بشمار میآیند ، در آن روئیده و سر بَرآوردهاند . بنا به گفتهی تسایگنِهالس این عصر دورانی واقعاً و کاملاً "بورژوا" بود و دربست در اختیار و وابسته به یک فردگراییِ تقریباً بیبند و بار قرار گرفته بود . اگر برای القاء یا تفهیم اَتمسفر یا محیط آن خواسته باشیم به گفتههای تسایگنِهالس دربارهی سیمایِ آن استناد کنیم ، لااَقل باید با این اطمینانِ خاطر آغاز کنیم که این ویژگیها و مشخصات ، خودساخته و ابداعی نیستند ، یا بد به تصویر کشیده نشدهاند ، یا واقعاً به نحو زننده و ناهنجاری دربارهاش گزافهگویی نشده است . زیرا آن دانشپژوهِ بزرگ آنها را از رویِ منابع دیگر مورد تائید قرار داده و مستند ساخته است . ما رَوِشِمان را از این محققِ دانشمند گرفتهایم که در واقع تنها محقق عصرِ فویتونی بشمار میآید . هنگامی که آنرا می خوانیم ، باید بیاندیشم که خندیدن به اشتباهات یا وحشیگریهای عصرهای کهن ، هم کاری آسان است و هم کاری ابلهانه ."
- ۹۷/۰۸/۲۱