aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

سوژه و کلان روایت

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ
تفاوتها - در فرهنگ ، ارزش ها ، سبک زندگی و غیره - جفت و جور شدن همه ی اجزاء را دشوارتر می کنند . برای مردمی که برای کلیت ارزشی بیش از هر چیز دیگر قائلند ، بهترین شکل جامعه یک دیکتاتوری از آب درمی آید . در حقیقت این بحث بیش از همه در فرانسه و توسط کسانی گسترش یافت که هنوز می توانستند زندگی تحت رژیم نازی ها را در طول سالهای جنگ جهانى دوم به خاطر بیاورند . آنها نگران این مسأله بودند که هر حرکتی به سمت کلیت ، می تواند به محدود کردن گوناگونی ها ختم شود و از یکسان سازی غیرعقلانی پشتیبانی کند .
برخی از نظریه پردازان پسامدرن به خصوص به شکلی از کلیت که آنرا 'کلان روایت' می نامیدند حمله می برند . کلان روایت داستانی است که خارج از تمام واقعیت ها قابل درک است . کلان روایت همچون یک شاه کلید ، برای گشودن معنای همه چیز و حل تمام معماها به کار می رود . اغلب سنت های مذهبی کلان روایت هستند . چراکه آنها داستانهایی درباره ی آفرینش و هدف غائی جهان را در بردارند . نظریه ی تکامل ، کلان روایتی دنیوی (سکولار) درباره ی حیات بر روی زمین است . برخی نظریه های روانشناسی کلان روایت هایی درباره ی ماهیت هستی بشر هستند . (نظریه ی فروید مثال آن است) سرمایه داری ، کلان روایتی درباره ی طبیعت بشر و روابط انسانی را در پیشفرض خود دارد . مارکسیسم نیز همینگونه است . این نظریه های اقتصادی ادعای توضیح هر کاری را که ما انجام می دهیم ، بر اساس اصول ساده ی نسبتا کمی دارند . برخی پسامدرنیست ها کلان روایتی که هیتلر در مورد برتری ذاتی نژاد آریایی و تقدیر آلمان برای حکومت بر جهان را به مردم آلمان گفت یادآوری می کنند . آنها درهراسند که هر کلان روایتی قابلیت زیان آور مشابهی را دارا باشد . یک کلان روایت می بایست هر چیزی را توضیح دهد . در نتیجه واقعیت را در جهت سازگار کردن آنها با داستان خود نادیده می گیرد یا تحریف می کند . کلان روایت برای کلیت و تمامیت بیش از حقیقت ارزش قائل است . در نتیجه به سادگی به ذهنیت : "us against them" منتهی می شود . "ما که به این داستان عقیده داریم حق داریم ، و شما که آنرا باور ندارید هیچ حقی ندارید ." یک کلان روایت می تواند گوناگونی ها را از بین ببرد و یکسان سازی را تقویت کند .
نظریه های پسامدرن این تحلیل را به مفهوم خود یکپارچه نیز گسترش داده اند . مدرنیته به ما آموخت که می بایست درکی یکپارچه از خود به عنوان یک فرد - یک شخصیت منسجم ، یک هویت منفرد - داشته باشیم . به ما آموخت که می بایست یکسری اصول متحد کننده وجود داشته باشد که لحظات تجربه ی ما را به یکدیگر پیوند دهد . در واقع مدرنیته به ما آموخت که زندگی ما تنها در صورتی معنادار است که حسی از انسجام شخصیتی داشته باشیم . برخی از فیلسوفان مدرن بیان کردند که ما باید به عنوان افرادی مسئول و پاسخگو ، تصمیمات عقلانی و اخلاقی را از موضعی شخصی و یا با تمام وجود بگیریم .
پسامدرنیست ها تأکید مدرنیته بر خودی منسجم ، عقلانی و مسئول را به پرسش گرفتند . پسامدرنیست ها این تصویر مدرن از افراد را 'سوژه' نامیدند . بسیاری صراحتا مرگ سوژه را اعلام کردند . برخی می گویند که این سوژه ی یکپارچه ، مانند کلان روایت ، حکایتی است که باعث می شود ما احساس راحتی کنیم ، اما هیچگاه واقعا وجود نداشته است . دیگران می گویند که سوژه قبلا وجود داشته است اما در پسامدرنیته دیگر وجود ندارد . برای بسیاری از پسامدرنیست ها این مسأله خوشایند است . آنها درک منسجمی از سوژه را همچون کلان روایت ها ، تقویت کننده ی تمایلات خطرناک ما به کلیت می نگرند . اگر ما مجبور شویم همه ی تجربیاتمان را در قالبی محدود درآوریم ، خود را در مقابل بسیاری از تجربیات جدید منع می کنیم و به انسان هایی تنگ نظر تبدیل می شویم . به منظور وحدت بخشیدن به خود ، یکسان سازی را بر دیگران تحمیل می کنیم . به منظور کنترل خود ، سعی در کنترل دیگران خواهیم کرد .
دوزخ اما سرد - تفسیر فردریک جیمسن از پسامدرنیسم- ( ایرا چرنوس )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی