aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

جنون جنگ

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ
البته بیلی نمی توانست کتاب های ترالفامادوری را بخواند اما لااقل می توانست نحوه ی چاپ آنها را ببیند . کتاب ها به صورت دسته نمودارهای کوتاه که با ستاره از هم جدا می شوند چاپ شده بود . به نظر بیلی این دسته های نمودار احتمالا علائم تلگرافی بودند .
صدا گفت : " کاملا درست است ."
- " واقعا علائم تلگرافی هستند ؟"
- " در ترالفامادور ، تلگراف وجود ندارد . اما حق با شماست : هر دسته نمودار یک پیام کوتاه فوری است که صحنه یا موقعیتی را توصیف می کند . ما ترالفامادوری ها همه را یکجا می خوانیم ، نه جدا جدا . بین پیام ها رابطه ی خاصی وجود ندارد ، جز اینکه نویسنده آنها را طوری با دقت انتخاب می کند تا بتواند در یک نگاه تصویری زیبا ، شگفت انگیز و عمیق از زندگی ارائه دهد . این داستان ها دارای آغاز ، میان ، پایان ، تعلیق ، نتیجه ی اخلاقى و یا علت و معلول نیستند . ما دوست داریم در کتاب هایمان عمق بسیارى از لحظات شگفت انگیز زمان را با هم و با یک نظر ببینیم ."
***
به غیر از خودش هیچکس فکر نمی کرد دارد دیوانه می شود . به نظر همه حالش خوب و رفتارش طبیعی بود . اکنون در بیمارستان بود . دکترها همه با او موافق بودند : بیلی واقعا داشت دیوانه می شد . دکترها فکر نمی کردند جنون او ربطی به جنگ داشته باشد . مطمئن بودند بیلی می خواهد از هم بپاشد ، چون پدرش در زمان کودکی او را به قسمت عمیق استخر باشگاه جوانان مسیحی انداخته است و بعد به لبه ی گراندکانیون برده است !
***
هرگز کسی موضوع جنگ را پیش نکشید تا وقتی که خود بیلی آن را عنوان کرد . یک نفر از میان جمعیت داخل باغ وحش ، از طریق سخنران ، از او پرسید : با ارزش ترین چیزی که تاکنون در ترالفامادور یاد گرفته است چیست ؟ و بیلی پاسخ داد : " اینکه ساکنان یک سیاره چگونه می توانند با صلح و صفا باهم زندگی کنند ! همانطور که می دانید ، من از سیاره ای می آیم که از روز ازل درگیر یک سلاخی بی معنی شده است . من با چشم خودم بدن دختر مدرسه ای هایی را دیده ام که زنده زنده در منبع آب شهر جوشانده شده اند . این کار به وسیله ی هموطنان خود من ، که در آنزمان با غرور ادعای مبارزه با شر ناب را داشتند ، صورت گرفته است ." بیلی راست می گفت ؛ این جنازه های جوشانده شده را در شهر درسدن دیده بود .
ادامه داد : " و شب ها در یک زندان پیش پایم را شمع هایی روشن کرده اند که از چربی انسان ساخته شده بودند ! این انسان ها را برادران و پدران همان دخترمدرسه ای های جوشانده شده سلاخی کرده بودند . زمینی ها مایه ی وحشت کائنات هستند . اگر سیاره های دیگر تاکنون در معرض خطر کره ی زمین قرار نگرفته اند ، بعد از این قرار خواهند گرفت . بنابراین از شما می خواهم راز این معما را برایم بگویید تا با خود به زمین ببرم و همه مان را نجات دهم . معما این است : چگونه سیاره ای می تواند با صلح زندگی کند ؟!"
سلاخ خانه ی شماره ی پنج ( کورت ونه گات )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی