او
شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ
او خونگرم و زیبا ، هرچه که زیبا و غمگین بود را دوست داشت و با پوشش اشرافی مجلل اغلب تنها و گاهی هم با همسرش به عنوان یدک به تئاتر شهر می رفت ؛ همین که از موضوعی خوش اش می آمد ، با حالت جهانگردی ماجراجو ، دروغ های آسمانی سرهم می بافت و مرا پرگنت کوچولو می خواند ...
در حال کندن پوست پیاز ( گونتر گراس )
- ۹۴/۱۲/۰۸
سلام خوبین؟
قالب وبتون بی روح بود
از عکس هم استفاده کن ):
اگه دوس دارى کسی بیشتر نظر بده کد امنیتی رو بردار