aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

حکایت تدبیر زن

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ

و از جمله ی حکایت ها این است که ، خسرو ملکی بود از ملوک که ماهی دوست می داشت . روزی با زن خود شیرین نشسته بود که صیادی ماهی بزرگ به هدیت خسرو بیاورد . خسرو را آن ماهی پسند افتاد ؛ چهار هزار درم از برای صیاد بفرمود .
شیرین گفت : بدکاری بود اینکه تو کردی ! اگر تو پس از این اینقدر مال به یکی از حشم خود دهی او آن مال را حقیر خواهد شمرد و خواهد گفت : به من چندان مال داد که به صیاد داده بود و اگر کمتر از مال بدهی خواهد گفت : من در نزد مَلِک مرتبت صیادی نداشتم .
خسرو گفت : راست گفتی ، ولکن از برای ملوک قبیح است که عطای خویش بازستانند .
شیرین گفت : من تدبیری در بازپس گرفتن عطیت بکنم .
خسرو گفت : چه تدبیر خواهی کرد ؟
شیرین گفت : تو او را حاضر آور و به او بگو که این ماهی نرینه است یا ماده ؟ اگر بگوید نرینه است تو بگو که مرا ماهی ماده ضرور است و اگر بگوید که ماده است بگو که ما نرینه همی خواهیم .
ملک صیاد را بخواست ، چون صیاد بازگشت خسرو از او پرسید که این ماده نرینه است یا ماده ؟ صیاد زمین بوسه داد و گفت : ای ملک نه نرینه است نه ماده ، این ماهی خنثی است ! خسرو از سخن او بخندید و چهارهزار درم دیگر به او جایزه داد . صیاد درمها در انبانی که خود داشت بنهاد و بر دوش گذاشته خواست که بیرون رود ، یک درم از او بر زمین افتاد . در حال صیاد انبان به زمین گذاشته و از برای درم خم شد و درم را برداشت ، ملک با شیرین او را نظاره می کردند .
شیرین گفت : ایهاالملک ، خست و پستی این مرد را مشاهده کن که یک درم از او افتاد به خود هموار نکرد که آن یک درم برجای بگذارد تا یکی از غلامان ملک آن یک درم بردارد !
ملک چون این سخن بشنید از پستی فطرت صیاد برآشفته گفت : راست گفتی ! پس از آن فرمود صیاد را بازگرداندند . به او گفت : ای پست همت ، و ای بخیل طبع ، چگونه از برای یک درم انبان به زمین نهاده خم گشتی ؟ صیاد زمین بوسه داده گفت : خدای تعالی زندگانی ملک دراز کند . من درم را نه از بهر آن برداشتم که در نزد من خطری داشت ، بلکه درم از زمین بهر آن بگرفتم که یک روی درم ، صورت ملک و در روی دیگر نام ملک را نقش کرده بودند . ترسیدم که کسی ندانسته پای بر آن بگذارد و از برای نام ملک و صورت ملک استخفاف (خوارداشت ، خوار) شود .ملک گفته ی او را تحسین کرده ، چهر هزار درهم دیگر به او اعطا کرد و منادی را فرمود که در مملکت ندا دهد و بگوید که باید هیچکس به زنان پیروی نکند و سخن ایشان نپذیرد که هرکس ایشان را پیروی کند ، به یک درم ، دو درم زیان خواهد کرد !

هزار و یک شب

  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی