پریشانی
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۵۹ ق.ظ
دیگر در وجود من جایی برای عبارات سنجیده ی کتاب های نوشته شده وجود ندارد . تمام کتابها از پاسخ به خانم بورد و من درمانده اند ، ناتوانند . ما در راس پِیکاری بی نام و نشان قرار داریم ، نبردی بی سلاح ، بدون خونِ ریخته ، بدون افتخار ، در اوج انتظار . و در پس ما ، تمدن بساط خویش را بر خاکستر گسترده است ؛ تمدن و کلّ اندیشه ، اندیشه ای تلنبار شده از پس قرنها . خانم بورد از هر فرضیه ای رویگردان است . آنچه در پس پیشانی خانم بورد و من می گذرد ، همانا زیر و زبر شدن های بی هدف است ، ریشه گسستن از چیزی نامعلوم و زایل شدن هایی به همین صورت ، و فواصلی که همچون کرم های معده بوجود می آیند و بعد حذف می شوند ، آنقدر تحلیل می روند تا بمیرند . هرچه هست ، رنج و عذاب است و بس ، فغان و خونریزی است ؛ از اینرو اندیشه از صورت بستن منع شده و در این آشفتگی نقشی ندارد ، جایش همواره بدست همین آشفتگی غصب شده است ؛ اندیشه ای بی امکان ، رویارویِ هرج و مرج .
درد ( مارگریت دوراس )
درد ( مارگریت دوراس )
- ۹۷/۰۷/۲۳