aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

مرا می‌کُشی ؟ نه ! می‌بخشی ، من حرف خواهم زد . آمده‌ام تا از این لذّت بهره‌مند شوم . آه ! رؤیاهای دوستانِ جوان پُرشورم را که برای زندگی از اشتیاق می‌لرزند ، دوست می‌دارم ! بهارِ گذشته که قصد آمدن به اینجا را داشتی گفتی : آدم‌های متجددی هستند که نظرشان بر این است که همه چیز را نابود کنند و از درِ آدمخواری درآیند . احمق‌ها ! نظرِ مرا نپرسیدند ؛ نظر من این است که لازم نیست چیزی نابود شود ، آنچه لازم داریم این است که اندیشه‌ی خدا را در انسان نابود کنیم ، نحوه‌ی دست به کار شدن ما باید چنین باشد ؛ با همین است که باید شروع کنیم .
ای نژادِ کوردلِ آدمیان که فهم ندارید ! همین که تمام انسان‌ها مُنکر خدا شوند - و فکر می‌کنم که آن‌دوره همانند دوره‌های زمین‌شناسی صورت وقوع خواهد یافت - مفهوم قدیمی جهان بدونِ [نیاز به] آدمخواری از بین می‌رود ، و همینطور هم اخلاقِ قدیمی ، و آنوقت همه چیز از سر گرفته می‌شود . انسان با غرور کبریایی ، تایتان‌وار برکشیده می‌شود و انسان-خدا ظهور می‌کند .
انسان‌ها متحد می‌شوند و از زندگی تمام چیزهای گرفتنی را می‌گیرند ، مُنتها برای لذّت و سعادت در دنیای حاضر . انسان فتح طبیعت را به مدد اراده و دانش ساعت به ساعت گسترش می‌دهد و چنان لذّتی احساس می‌کند که تمام رؤیاهای دیرینه‌اش در مورد لذّات آسمانی جبران می‌شود .
هر کسی خواهد دانست که فانی است و مرگ را مانند هریک از خدایان با غرور و آرامش خواهد پذیرفت . غرورش به او می‌آموزد که لب به شِکوه گشودن از کوتاهی عمر بی‌فایده است ، و برادرش را بدونِ نیاز به پاداش دوست می‌دارد . دوست داشتن برای یک دَم از عمر هم بَس خواهد بود ، اما آگاهی از زودگذر بودن‌ش آتش آن‌را تیزتر خواهد کرد ، آتشی که حالا در میان رؤیاهای عشق جاودانی آن‌سوی گور پخش و پلا شده است ...
برادران کارامازوف ( فئودور داستایوفسکی )
  • Zed.em
ما بقیه‌ی روز و ساعت‌های اول شب را مشغول برگزاریِ جشن پیروزی انقلاب بودیم و تا می‌توانستیم خوردیم و نوشیدیم . بعد از آن وارگاس و من جلسه‌ای تشکیل دادیم تا درباره‌ی آینده‌ی سیاسی کشور به طورِ جدّی صحبت کنیم . با اینکه وارگاس از صمیم قلب ایمان داشت که انتخابات آزاد لازمه‌ی هر نظام دموکراتیک و مردمی است ، اما ضمناً این نکته را هم در نظر داشت که تا زمانی که مردم به بلوغِ سیاسی لازم برای تصمیم‌گیری درباره‌ی آینده‌ی کشورشان نرسیده‌اند ، بایستی یک نظام دولتی مقتدر ، همانند نظام‌های پادشاهی بر کشور حکومت کند !
مرگ در می‌زند ( وودی آلن )
  • Zed.em
به موسیقی گوش می‌دهد ، نوایش را زمزمه می‌کند ، بعد دنبالِ حرف‌ش را می‌گیرد : "به همین دلیل دوست دارم موقع رانندگی شوبرت گوش کنم . همانطور که گفتم علتش ناقص بودن همه‌ی اجراها است . یک نقص هنری آگاهی‌ات را برمی‌انگیزد و هوشیار نگاه‌ت می‌دارد . اگر هنگام رانندگی به یک اجرای تمام و کمال از یک اثرِ بسیار کامل گوش بدهم ، ممکن است دلم بخواهد چشمانم را ببندم و درجا بمیرم ، اما با گوش دادن به دماژور ، به محدوده‌های توان انسان پی می‌برم و درمی‌یابم که نوع خاصی از کمال فقط از راهِ انباشتِ نامحدود نقص تحقق می‌یابد . شخصاً این نکته را مُحرّک می‌دانم . می‌فهمی منظورم چیست ؟"
کافکا در کرانه ( هاروکی موریکامی ) 
  • Zed.em
این همان زن است ، پیامبرگونه که کُشته بودندش ، که بقایایش را می‌جُستند ، و یک شاعر جوان ، ۲۱ ساله با سری گِرد به نام برتولت برشت ، می‌نوشت :
رُزایِ سرخ نیز از میان رفته است ،
مکانی که پیکرش در آن آرمیده مجهول است ،
او به فُقرا حقیقت را گفته بود
هم از این‌روست که اغنیاء اعدامش کردند !
زن شورشی ( ماکس گالو )
  • Zed.em