در جوامع تجاری غرب نگرانی فزایندهای وجود دارد مبنی بر اینکه شکست اکثریت کشورهای جهان برای پیاده کردن سرمایهداری نهایتاً اقتصاد کشورهای ثروتمند را به رکود خواهد کشاند . از آنجا که میلیون ها سرمایهگذار با اندوه فراوان از دود شدن وجوه خود در بازارهای نوظهور مطلع شدهاند ، [باید گفت که] جهانی شدن خیابانی دوطرفه است : اگر کشورهای جهان سوم و کمونیستی سابق نمی توانند از نفوذ غرب خلاص شوند ، غرب هم نمیتواند خود را از آنها جدا کند . واکنش های مخالف سرمایه داری همچنین در خود کشورهای ثروتمند شدیدا رشد کرده است . شورش هم در سیاتل آمریکا در آستانهی تشکیل اجلاس سازمان تجارت جهانی در دسامبر 1999 و هم چند ماه بعدتر ، قبل از تشکیل اجلاس صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در واشینگتن دیسی صرف نظر از تنوع شکایات ، خشمی را که گسترش سرمایه داری با خود به همراه داشت نشان میداد . بسیاری کسان بنا کردند به یادآوری هشدار کارل پولانیی مورخ اقتصادی مبنی بر اینکه : " بازارهای آزاد میتوانند با جامعه در تضاد قرار بگیرند و به فاشیسم منجر شوند ." در حال حاضر ژاپن تلاش می کند از طولانیترین رکود از زمان بحران بزرگ بیرون بیاید . اروپائیان غربی به سیاستمدارانی رأی می دهند که به آنها 'راه سوم' را وعده می دهند . این راه آنچه را پرفروش ترین کتاب فرانسوی 'وحشت اقتصادی' مینامد رد می کند .
این زمزمههای هشدار دهنده ، هرچند نگران کننده هستند ، تاکنون رهبران آمریکایى و اروپایی را فقط تشویق کرده تا برای بقیهی جهان همان توصیههای خسته کننده را تکرار کنند : پولهای خودتان را تثبیت کنید ، محکم بایستید ، شورشهای ناشی از کمبود مواد غذایی را نادیده بگیرید و صبورانه منتظر بازگشت سرمایه گذاران خارجی باشید .
البته سرمایهگذاری خارجی چیز خوبی است ، هرچه بیشتر بهتر ، پول با ثبات نیز خوب است ، همچنین تجارت آزاد و عملیات بانکداری شفاف و خصوصیسازی صنایع دولتی و هر درمان دیگری که غرب برای مقابله با مسائل اقتصادی توصیه می کند . لیکن ما همیشه فراموش میکنیم که سرمایهداری جهانی قبلا آزموده شده است . به عنوان مثال ، در آمریکای لاتین از زمان استقلال آن از اسپانیا در دهه ی 1820 تاکنون ، اصلاحات اقتصادی در جهت ایجاد نظام سرمایهداری حداقل چهار بار انجام شده ، لیکن هر بار بعد از استقبال اولیه ، مردم از سیاست های سرمایه داری و اقتصاد بازاری روی برگرداندهاند . واضح است که این سیاست ها کافی نبوده و درواقع آنقدر ناقص بودهاند که می توان گفت تقریبا بلااثر بوده اند .
راز سرمایه ( هرناندو دوسوتو )
این زمزمههای هشدار دهنده ، هرچند نگران کننده هستند ، تاکنون رهبران آمریکایى و اروپایی را فقط تشویق کرده تا برای بقیهی جهان همان توصیههای خسته کننده را تکرار کنند : پولهای خودتان را تثبیت کنید ، محکم بایستید ، شورشهای ناشی از کمبود مواد غذایی را نادیده بگیرید و صبورانه منتظر بازگشت سرمایه گذاران خارجی باشید .
البته سرمایهگذاری خارجی چیز خوبی است ، هرچه بیشتر بهتر ، پول با ثبات نیز خوب است ، همچنین تجارت آزاد و عملیات بانکداری شفاف و خصوصیسازی صنایع دولتی و هر درمان دیگری که غرب برای مقابله با مسائل اقتصادی توصیه می کند . لیکن ما همیشه فراموش میکنیم که سرمایهداری جهانی قبلا آزموده شده است . به عنوان مثال ، در آمریکای لاتین از زمان استقلال آن از اسپانیا در دهه ی 1820 تاکنون ، اصلاحات اقتصادی در جهت ایجاد نظام سرمایهداری حداقل چهار بار انجام شده ، لیکن هر بار بعد از استقبال اولیه ، مردم از سیاست های سرمایه داری و اقتصاد بازاری روی برگرداندهاند . واضح است که این سیاست ها کافی نبوده و درواقع آنقدر ناقص بودهاند که می توان گفت تقریبا بلااثر بوده اند .
راز سرمایه ( هرناندو دوسوتو )
- ۰ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۳