aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

... من آن مرد را دیدم . محل ملاقاتمان یک دباغ خانه بود . در میان پوست هایی که زیر آفتاب خشک می شد و بچه هایی که با مارمولک ها بازی می کردند . همین که آن مرد را دیدم دلم به تپش افتاد : کوتاه قد و چهارشانه ، با صورتی رنگ پریده ، چیزی بین زرد و خاکستری ، صورتی که دورگه ها از اجداد سرخ پوستشان به ارث می برند ، و جای زخمی روی صورتش بود که در همان نگاه اول به من فهماند طرف در گذشته راهزن یا جنایتکار بوده است ( در هرحال ، از قربانیان جامعه ، چون همانطور که باکونین می گوید ، جامعه خودش مقدمات جنایت را فراهم می کند و جنایتکاران صرفا ابزار اجرای آن اند .) لباس هایش تمام از چرم بود که لباس معمولی گله چرانهاست ، باید توضیح بدهم این لباس به آنها امکان می دهد در بیابان های پوشیده از بوته های خار اسب بتازند . در تمام مدت صحبت کلاه به سرش بود و تفنگش دم دستش . چشمهایش گود افتاده بود و غمزده و مثل اغلب مردم اینجا رفتارش غیرقابل اعتماد و موذیانه . حاضر نشد دو نفری به تنهایی صحبت کنیم ، ناچار بودیم در حضور صاحب دباغ خانه و خانواده اش که روی زمین نشسته بودند و غذا می خوردند و ما را می پائیدند حرف بزنیم .
به او گفتم آدمی انقلابی هستم و رفقایی در سرتاسر دنیا دارم که کار مردم کانودوس را ستایش می کنند ، یعنی تصرف زمین های متعلق به مالک فئودال ، رواج دادن عشق آزاد و شکست دادن یک گروهان سرباز را . مطمئن نیستم که حرف های مرا فهمیده باشد . مردم مناطق مرکزی با اهالی باهیا که به خاطر رگه ی آفریقایی شان وراج و خودمانی هستند خیلی فرق دارند . در اینجا چهره ی مردم هیچ حالتی ندارد ، صورتکی است که انگار احساس و فکرشان را پنهان می کند . از او پرسیدم که آیا برای حمله های بعدی آمادگی دارند ، چراکه بورژوازی وقتی حقوق مقدس مالکیت خصوصی بی حرمت شود ، مثل خرس وحشی واکنش نشان می دهد . اما پاک گیج و مات شدم وقتی شنیدم می گوید : تمام زمین ها متعلق به مسیح خداوندگار است و مرشد دارد بزرگترین کلیسای عالم را در کانودوس می سازد ...
جنگ آخرالزمان ( ماریو بارگاس یوسا )
  • Zed.em
ابلیس در ادبیات فارسی از جهاتی مختلف می تواند مورد بحث قرار بگیرد ، آنچه به تحلیل و تفسیر حکایت مورد نظر یاری می رساند ، جایگاه او [ابلیس] در میان عارفانی است که برخلاف اهل شریعت به دفاع از وی پرداخته و سعی کرده اند گناهش ، یعنی عدم سجده بر آدم [تمردش] را توجیه کنند .
[...]
... حلاج آنچنان که از متن طوالیس برمی آید ، ابلیس را شاهدی بر قدرت فطری شهود عارفانه دانسته است که می کوشد روح را از ورای تناقضات منطقی و دوگانه که بر تجربه ی دنیوی از عینیت و فردیت حاکم است ، به سوی تجربه ی فنا در معشوق ببرد : " ابلیس در اقیانوس قادر متعال افتاد و دیدگانش کور شد و گریست : راه من به راهی جز تو ختم نمی شود که من محبی ذلیلم . خداوند فرمود : تکبر می ورزی ؛ گفت : اگر لحظه ای با تو بودم ، تکبر در من لایق بودی ... ." (حلاج 1913 : 42 )
[...]
حکایت دیدار موسی و ابلیس دربردارنده ی بسیاری از تفکرات و تعالیم عارفان مشهور ایرانی است که حلقه ی آغازین آن حلاج است . این حکایت که با جریان خاص اندیشه های مدافعان ابلیس پیوند دارد علیرغم ساختار و صورتش ، آموزه های والایی را در بطن خود می پروراند . آنجا که حلاج از این حکایت برای ایثار در مقابل عشق حق سود می جوید و تفکر اضداد را در صحنه ی هستی برای آشکاری حقیقت به نمایش می گذارد ؛ همچنین از طرح آن برای اثبات تعالیم قلندری و شکستن تابوها در جامعه بهره می گیرد . در روایت غزالی اخلاص ، عشق و قطع طمع در عبادت تأکید شده است . برخی از عارفان ، ساکنان طریقت را به عبرت گرفتن از ماجرای ابلیس دعوت می کنند و برخی نیز همه ی اینها را متناقض نماهایی می دانند که در نهایت یکسان هستند . بعضی از عرفا هم مخاطبان خویش را با این سؤال بزرگ مواجه می کنند که ابلیس در راه مجاز خود مرد آمد ، ما در راه حقیقت خود چگونه ایم ؟ نهایت اینکه این حکایت به دلیل دارا بودن طرحی هنرمندانه از یک روایت اسطوره ای قابلیت خوانش های متفاوت در اندیشه ی مردمان هر عصر و زمان های گوناگون را دارد .
فصلنامه ی تخصصی پیک نور ، زبان و ادبیات فارسی ( فریده داوودی مقدم )
  • Zed.em
فصل های کتابها معمولا بر اساس اعداد اصلی نوشته می شوند : 1, 2, 3, 4, 5, 6 و به همین ترتیب . اما من تصمیم گرفتم فصل هایم را بر اساس اعداد اول بنویسم : 2, 3, 5, 7, 11, 13 و الی آخر . چون اعداد اول را دوست دارم .
اینطوری می فهمید اعداد اول کدامند :
اول ، تمام اعداد مثبت و صحیح دنیا را بنویسید .
بعد تمام اعدادی را که مضربی از 2 هستند کنار بگذارید . بعد تمام اعدادی را کنار بگذارید که مضربی از 3 هستند . بعد تمام اعدادی را که مضربی از 4, 5, 6, 7 و مانند اینها هستند . اعدادی که باقی می ماند اعداد اول اند .
قانون پیدا کردن اعداد اول واقعا بسیار ساده است ، اما هیچکس هرگز فرمول ساده ای درست نکرده تا به شما بگوید یک عدد خیلی بزرگ عدد اول است یا عدد بعدی چه خواهد بود . اگر عددی واقعا خیلی خیلی بزرگ باشد ، یک کامپیوتر سالها طول می کشد تا بگوید آن عدد اول است یا نه .
اعداد اول برای نوشتن رمز مفیدند و در آمریکا آنها را به عنوان مواد نظامی طبقه بندی کرده اند و اگر شما یک عدد اول بیش از صدرقمی پیدا کنید باید به سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) بگویید و آن را 10000 دلار از شما می خرند . اما این نباید راه خوبی برای تأمین مخارج زندگی باشد .
اعداد اول چیزهایی هستند که وقتی همه ی قالب ها را کنار گذاشتید باقی می مانند . من فکر می کنم اعداد اول مثل زندگی اند . خیلی منطقی اند اما هرگز نمی توانید از قانون شان سر در بیاورید ، حتی اگر تمام عمرتان را به فکر کردن درباره ی آنها بگذرانید .
حادثه ای عجیب برای سگی در شب ( مارک هادون )
  • Zed.em