aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

نقل همین خودمون دهاتی هارو بکنیم . یعنی علی الخصوص ما دهاتی ها بنا به این خاطر که به همه ی ایام هی بدبخت بوده ایم ، همین بدبختی و مرارت همه چی به روزمون آورده ، بله ، اما خودش هی پندی هم بوده که یاد بکنیم که چه باید بکنیم که اقلا از مابین نرویم . معنی مثل خودمونی که میگه " ما مثل علفیم که نمی شکنه " نقل همینه . یه وقتی می بینین یه باد خیلی سختی میاد و درخت های بزرگ رو درهم می شکنه ، اما زورش به علف نمیره . چطور ؟ باد که میاد علف نرم می خوابه روی زمین و باد که رد کرد از نو راست می ایسته ، آدمیزاد رو هم مثل همین علف بگیرین ...

علف که نمی شکند ... ( بهرام حیدری )

  • Zed.em

برایم توضیح داد :" ولی من گناه های دیگری هم مرتکب می شوم . شهادت دروغ می دهم ، یادم می رود لوبیاها را آب بدهم ، به پدر و مادرم احترام نمی گذارم ، شب ها دیر به خانه برمی گردم ... حالا می خواهم همه ی گناه هایی که وجود دارد را مرتکب شوم ، حتی آنهایی را که می گویند هنوز آنقدر بزرگ نشده ام که معنی شان را بفهمم ." 

از او پرسیدم :" همه ی گناه ها ؟ حتی آدمکشی ؟" 

شانه هایش را بالا انداخت ، 

- در حال حاضر کشتن چنگی به دلم نمی زند ، به هیچ کارم نمی آید ! 

برای اینکه من هم چیزی برای گفتن داشته باشم گفتم :" دایی ام اینطور که می گویند ، می کشد و می گوید بکشند تا لذت ببرد !" 

ایزائو تفی انداخت و گفت :" این لذت خیلی ابلهانه است ."

ویکنت دو نیم شده ( ایتالو کالوینو )


  • Zed.em
کسانی که در حال حاضر بیشتر از همه توجهم را به خود جلب می کردند پروتستان هایی بودند که در کل جربیدو سکونت داشتند . اینها پناهجویان فرانسوی بودند ، چون در کشورشان به دستور شاه هر کس که پیرو این مذهب بود ، قطعه قطعه می شد . هنگام عبور از کوه ها ، کتابها و اشیاء مقدس شان را از دست داده بودند ، بنابراین در حال حاضر نه انجیلی برای خواندن داشتند ، نه دفترچه ی سرودی برای آواز ، نه کتاب دعایی برای ذکر گرفتن و نه لوازمی برای برگزاری مراسم مذهبی ... مثل همه ی کسانی که دوران پر شکنجه ای را گذرانده اند و میان مردمانی زندگى می کنند که عقاید مذهبی شان با آنها یکی نیست ، بدبین بودند .
هرگز درصدد برنیامده بودند کتاب مذهبی دیگرى تهیه کنند ، یا توصیه ای را درباره ی اجرای مراسم مذهبی شان بپذیرند . اگر کسی به سراغشان می آمد و اظهار می کرد که یکی از برادران دینی آنهاست ، از ترس اینکه جاسوس پاپ باشد که تغییر لباس داده ، در برابرش سکوت می کردند . به همین دلیل شروع کرده بودند به کشت و کار زمین های سنگلاخ کل جربیدو ، زن و مرد از پیش از طلوع آفتاب تا پس از غروب ، جان می کندند ، به این امید که راه رستگاری به آنها نمایانده شود .
از آنجا که به درستی نمی دانستند گناه چیست ، برای اینکه مطمئن شوند اشتباه نکرده اند ، روز به روز بیشتر به خودشان سخت می گرفتند ، تا آنجا که کاری برایشان نمانده بود جز اینکه همدیگر را بپایند و با نگاهی جدی و خشن مراقب باشند تا کوچکترین حرکت یا نیت خطاکارانه از کسی سر نزند . با به یاد آوردن مبهم بحث های مذهبی شان ، از به زبان آوردن نام خدا یا به کار بردن هر تفسیر مذهبی خوددارى می کردند که مبادا کفر گفته باشند . به همین دلیل هم هیچ آئین مذهبی خاصی را به جا نمی آوردند ، بی شک جرأت هم نمی کردند کوچک ترین اظهار نظری در مورد مسائل دینی بکنند . با این حال حالت کشف و شهود مؤقرانه ای به خود می گرفتند ، انگار فکر و ذکری نداشتند جز اندیشیدن به این موضوع ؛ برعکس ، نظریاتشان درباره ی اصول کشاورزی با گذشت زمان حالت فرامین الهی به خود گرفته بود و عادت هایشان به صرفه جویی که خود را مقید به رعایت آن می کردند ؛ فضایل خانه داری زنان نیز در همین زمینه شکل گرفته بود .
ویکنت دو نیم شده ( ایتالو کالوینو )
  • Zed.em

دایی ام در عنفوان جوانی بود ، سنی که احساسات حالتی مبهم دارند و خیر و شر هنوز مشخص نیست ، سنی که عشق به زندگی به هر تجربه ی جدید ، حتی غیر انسانی و مرگبار ، حدت و جوش و خروشی خاص می بخشد . 

ویکنت دو نیم شده ( ایتالو کالوینو )

  • Zed.em