aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

ارنست ویل خلاف خیر و صلاح خودش هیچگاه نقشه های زیرکانه ی مخفی در سر نمى پروراند . ویل در مقالاتش مسائل حساس ملی را مطرح می کرد ولی از دیدگاه سیاسی همیشه از قضیه پرت بود و هر دو حزب را عصبی می کرد . یکبار مقاله ای نوشته بود و پیشنهاد کرده بود که : تمام نژادهای مدیترانه ، منجمله ایتالیایی ها ، اسپانیولی ها و یونانی ها اگر سیاه پوست طبقه بندی نمی شوند اقلا پررنگ بحساب آیند ! به سیاه پوستان هم پیشنهاد کرده بود که خود را رنگی خطاب کنند نه سیاه ! چراکه سیاه در ادبیات بار منفی داشت ، مثل جهنم سیاه ، افکار سیاه و ...
در مورد اختلاف طبقاتی نوشته بود که آدمهای متمکن چاره ای ندارند جز اینکه بیرحم ، سنگدل و دائم در حالت تدافعی باشند ، فقرا هم محکوم هستند که بسوی زندگی تبه کارانه سوق داده شوند ، چون دائما مواجه با قوانینی می شوند که پولدارها برای حفظ ثروت و موقعیت خودشان وضع کرده اند . در مورد تأمین اجتماعی معتقد بود : صرفا رشوه ای است که ثروتمندان می پردازند تا فقرا شورش و انقلاب نکنند . مذهب را هم اعتقاد داشت مثل داروی مسکن باید تزریق کرد !
متأسفانه هیچکس نمی دانست که او جدی می نویسد یا شوخی می کند ، در نتیجه همه به یکسان از او بدشان می آمد . لکن هیچ یک از این سبکسری هایش در کتاب هایش به چشم نمی خورد ، لذا مطالعه ی آثارش هیچ وجه تشابهی با شخصیت و واقعیت وجود ارنست ویل نداشت ...
آخرین پدرخوانده ( ماریو پوزو )
  • Zed.em
قصد بر اینکه انسان خوشبخت باشد در طرح و نقشه ی آفرینش ملحوظ نبوده است .
[...]
می توان گفت که سعادت انسان در برنامه ی خلقت منظور نشده ؛ سعادت به معنای دقیق ، ارضای نیازهای انباشته شده است (که ترجیحا ناگهانی حادث می شود) و طبق ماهیت ش فقط به مثابه ی پدیده ای گذرا امکان پذیر است . تداوم هر وضعی که اصل لذت ، رسیدن به آن را آرزو می کند فقط خشنودی متوسطی حاصل می کند . ما چنان ساخته شده ایم که فقط از تباین شدید لذت می بریم و از یک وضع ثابت کمتر احساس لذت می کنیم ، بنابراین نهاد خود ما امکان سعادتمان را محدود می کند . احساس بدبختی کردن کمتر دشوار است .
تمدن و ناخرسندی های آن ( زیگموند فروید )
  • Zed.em
کمال شعور انسانی به باور نیدلمن ، عبارت بود از : آگاهی از پوچی حیات و بیهودگی استفاده از زبان ! برای مدت ده سال پرسش اساسی او در پایان سخنرانی هایش این بود : "خداوند خاموش است ، چه کنیم که انسان خفقان بگیرد ؟!"
مرگ در می زند ( وودی آلن )
  • Zed.em
فکر می کنم تا زمانی که فضیلت در همین جهان پاداش نداشته باشد ، موعظه ی اخلاق بیهوده است ...
تمدن و ناخرسندی های آن ( زیگموند فروید )
  • Zed.em
ازجانب روبرو بلعیال با وضعی لطف آمیزتر و سازگارتر از جای برخاست . هرگز آسمان آفریده ای زیباتر از او را دست نداده است ، گوئیا وی تنها برای بزرگواری و هنرنمایی ساخته شده بود ، اما در وجود او هرچه بود دروغین و میان تهی بود .
زبان چربش بس شهدآگین بود و می توانست سخیف ترین دلایل را در قالب بهترین آنها عرضه دارد ، و پخته ترین مجالس مشاوره را از راه بدر برده و بر هم زند ؛ زیرا که اندیشه های او همواره رو به پستی داشت . در فساد چیره دست ، اما در مردانگی جبون و کند رفتار بود . با اینهمه سخنش گوش را خوش می آمد .
بهشت گمشده ( جان میلتون )
  • Zed.em
وقتی آونگ زیستی - اجتماعی از حالت همکاری فعال به سوی خودکامگی به حرکت درآید ، کلیت جامعه فاسد می شود .
باغ وحش انسانی ( دزموند موریس )
  • Zed.em
دنیا بوجود نیامده که کسی بخواهد آنرا بهتر کند . شما را هم نیافریده اند که بهتر شوید . شما را ساخته اند که خودتان باشید . شما را آفریده اند تا دنیا را با یک صدا ، با یک آهنگ ، با یک سایه ، غنی و پربار سازید . خودتان باشید ، آنگاه دنیا غنی ، پربار و زیبا خواهد شد . و اگر غیر از خویشتن خویش شدید ، دروغگو ، ترسو و بزدل شدید ، آنگاه دنیا بینوا خواهد شد و نیازمند اصلاح و بهتر شدن !
بازگشت زرتشت ( هرمان هسه )
  • Zed.em
انسان موجودی رئوف ، نرمخو و مهرجو نیست که دستکم وقتی مورد هجوم و تعرض قرار گرفت به دفاع از خود برخیزد ، بلکه باید در کنار استعدادهای غریزی اش سهم قدرتمندی از میل به پرخاشگری را هم به حساب آورد .
[...]
جامعه ی متمدن بلحاظ همین دشمنی بنیادین آدمیان با یکدیگر دائما در معرض تهدید به فروپاشی است ، علاقه به اجماع مبتنی بر کار مشترک آنها را گرد هم نخواهد آورد ، هیجانات غریزی نیرومندتر از علائق عقلانی اند . فرهنگ مجبور است برای محدود ساختن غرایز پرخاشگر آدمیان هرآنچه را که ممکن است بسیج کند و تجلیات این غرایز را از خلال واکنش سازی هایی در ذهن و روان آدمی ضبط و مهار کند .
[...]
چشم پوشی از ارضای میل پرخاشگری برای آدمیان سهل و آسان نیست و بشر این چشم پوشی را خوش ندارد .
همواره امکان آن وجود دارد که شمار بزرگی از انسانها را بر مبنای مهر و علاقه شان به یکدیگر گرد آورد و متحدشان ساخت ، فقط و فقط مادامی که دیگرانی به عنوان تجلی و تحقق میل پرخاشگری آنها باقی بمانند .
تمدن و ناخرسندی های آن ( زیگموند فروید )
  • Zed.em
شنیده ای صد بار ، صدای دریا را
سپرده ای بسیار ، به سبزه اش ، پروانه ی تماشا را
نخوانده ای شاید در این کتاب پریشان حکایت ما را

همیشه در آغاز ، چو موج تازه نفس ، پر خروش در پرواز
سرود شوق به لب ، گرم مستی و آواز
سحر به بوسه ی خورشید شعله ور گشتن
شب از جدایی مهر ، به سوی ماه دویدن
فریب خوردن ، باز دوباره برگشتن
فرونشستن
برخاستن
درافتادن
دوباره جوشیدن ، دوباره کوشیدن
تن از کشاکش گردابها بدر بردن
هزار مرتبه با سر به سنگ غلطیدن
همه تلاش برای رسیدن
آسودن
رسیدنی که دهد دست ، بعد فرسودن
همیشه در پایان به خود فرو رفتن
در عمق خویش پاک شدن
در آن صدف که تو جان خواندی اش ، گهر گشتن
نه گوهری که شود زیوری زلیخا را
ولی بگونه ی خورشید
گرم
روشن
پاک
که جاودانه کند غرق نور دنیا را

اگر هنوز به این بیکران نپیوستی
ز دست وامگذاری امید فردا را
...
فریدون مشیری
  • Zed.em
علیرغم 'دهکده‌ی جهانی' که مارشال مک لوهان از آن سخن می‌گوید ، انسانها در اعماق وجود خود وابسته به مأوای خویش باقی خواهند ماند ، و این نه به علت ولایت‌پرستی گذشته ، بلکه به این دلیل ساده است که بدون این یک وجب خاک تغذیه کننده ، که خاطره‌ی وفادار از آن سیراب می‌شود ، ما تنها زائرانی ره گم کرده خواهیم بود نظیر آنها که به روزگار خویش می‌بینیم ، جاده‌های دنیا را به‌دنبال علاجی نامشخص برای دردی ناشناخته در می‌نوردند .
بت‌های ذهنی و خاطره‌ی ازلی ( داریوش شایگان )
  • Zed.em