aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

'مکاشفه' شرح حالات و تخیلات یک مسیحی دوران اولیه است که چون در جامعه‌ی مسیحی یک رهبر روحانی تلقی می‌گردید احتمالاً ناگزیر بود از اینکه به طرزی زندگی کند که سرمشقی برای دیگران باشد و صفاتِ مسیحی [چون] ایمان حقیقی ، فروتنی ، صبر و پارسایی ، محبت بی شائبه و اعراض از لذات دنیایی را در روش خود مجسم نماید .
یک چنین نحوه‌ی زندگی ممکن است حتی برای درستکارترین فرد ، بالمآل طاقت‌فرسا شود . می‌دانیم که حالات عصبانیت ، بدخلقی و انفجار احساسات ، همه از علائم پرهیزکاری مزمن می‌باشند . °
پاسخ به ایوب ( کارل گوستاو یونگ )

°بی‌جهت نبود که مسیح یوحنای رسول را "پسر رعد" می‌خواند .
  • Zed.em
وظیفه‌ی فارقلیط یا 'روح حقیقت' این است که در درون فرد بشر جایگزین شده و چنان عمل کند که او را به تعالیم مسیح متذکر و به سمت نور هدایت نماید . یک مثال خوب از این فعالیت روح‌القدس ، شخص پولس رسول است که مولای ما را نمی‌شناخت و بشارت ظهور او را [نه] به وسیله‌ی حواریون ، بلکه از راه مکاشفه دریافت . او از جمله‌ی کسانی است که ضمیر ناخودآگاهشان به هیجان آمده و حالات وجدِ پُر از مکاشفات به آنان دست داده است .
روح‌القدس زنده بودن خود را درست بدین وسیله ظاهر می‌سازد که فعال و موجد آثاری است که نه تنها آنچه را که قبلا وجود دارد تأیید می‌کنند بلکه از آن فراتر می‌روند . مثلا در ضمن گفته‌های مسیح اشاره به افکاری است که از آنچه طی قرون بعدی به عنوان 'روح مسیحیت' شناخته شده تجاوز می‌کند ، مانند داستان ناظر خائن ° که نتیجه ی اخلاقی آن با پند حکیمانه‌ای که در مجموعه‌ی بزای (Codex Bezae) یافت می‌شود تطبیق می کند°° و حاکی از یک معیار اخلاقی است که با آنچه انتظار می‌رود بسیار فرق دارد . اینجا ملاک اخلاق عبارت است از خودآگاهی و نه رعایت قانون یا عهد و پیمان .
به‌این مناسبت می‌توانیم این نکته‌ی قابل توجه را نیز متذکر شویم که مسیح چون خواست که کلیسای خود را روی یک صخره با پی محکمی بنا کند ، مخصوصا پطرس رسول را انتخاب کرد که فاقد خویشتن داری و ثبات اخلاق بود ؛ به نظر من این افکار نشانه‌ی پیدایش یک معیار اخلاقی سنجیده‌تری است که 'شر' نیز در آن جا دارد ، مثل اینکه بگوییم : شری که به طرز معقول پوشیده شود خیر است ، و عملی که از روی ناخودآگاهی انجام گردد شر است . تقریبا می‌توان چنین تصور کرد که این افکار طلیعه‌ی عصر و زمانی بوده‌اند که در آن شر نیز دوشادوش خیر مورد توجه قرار خواهد گرفت ، بدین معنی که دیگر بشر با توسل به این فرض مشکوک که در هر مورد دقیقاً معلوم است که شر چه چیز است بنا را بر مغلوب و مقهور کردن شر نخواهد گذاشت .
حتی انتظار ظهور دجال نیز دنباله‌ی کشف و شهودی است که انسان را به حقایق دوردست‌تری راهنمایی می‌کند . مانند این گفتار عجیب که ابلیس با وجود سقوط و طردش هنوز "شاهزاده ی این جهان" و مقر او در هوای محیط بر همه جاست . ابلیس با وجود تباهکاری هایش و با وجود کاری که خداوند برای رستگاری بشر صورت داد [اشاره به اعتقاد مسیحیان مبنی بر قربانی کردن عیسی ، پسر خدا برای کفاره ی گناه اولیه دارد] ، هنوز صاحب قدرت عظیمی است چنانکه همه‌ی موجودات زیرِ ماه را تحت فرمان خود نگاه می‌دارد !
پاسخ به ایوب ( کارل گوستاو یونگ )

°انجیل لوقا باب شانزدهم ۸-۱ 
°°اشاره به یک عبارت الحاقی است که در دنبال آیه‌ی ۴ باب ششم انجیل لوقا نقل شده ولی مورد قبول قرار نگرفته است و مضمون آن این است : "ای دوست اگر بدانی که چه می‌کنی سعادتمندی ، اما اگر ندانی چه می کنی ملعون و خطاکار می باشى ."
  • Zed.em

یک منبع دیگر هم عبارت است از کتابِ 'حکمت' عیسی پسر شیراخ (Ecclesiastique) که حدود ۲۰۰ سال قبل از میلاد نوشته شده است . در اینجا 'حکمت' درباره‌ی خود چنین می‌گوید : 

"من از دهان برترین موجودات بیرون آمدم و مانند ابری زمین را فرا گرفتم . من در جاهای بلند مقر گزیدم و تخت من در ستونی از ابر جا دارد . تنها من بودم که فلکِ آسمان را احاطه کردم و اعماق دره‌ها را پیمودم . من بر موج‌های دریا و بر همه‌ی زمین و بر همه‌ی اقوام و ملل تسلط یافتم ... او مرا از ازل پیش از جهان خلق کرد و من همواره کامیاب خواهم بود . من در سراپرده‌ی قدس ، در پیشگاه او خدمت گزاردم ، و بدین ترتیب در صهیون مستقر شدم . همچنین او مرا در شهر محبوب جا داد و در اورشلیم به من توانایی بخشید ... مرا مانند درخت ارز لبنان و مانند سرو کوه‌های هرمون بلندی داد و قامت مرا مثل درخت خرمای انگادی رفیع ساخت . من مثل بوته‌ی گل سرخ اریحا ، مثل درخت زیبای زیتون در کشتزار دلپذیر و مثل درخت چنار در کنار جویبار روئیدم . از من بوی خوش دارچین و گیاهان معطر و رایحه‌ی مُرّ اعلا به مشام‌ها رسید . مانند درخت بنه ، شاخه گستردم و شاخه‌های من مظهر عظمت و لطف می‌باشند . طعم خوش انگور از من به ذائقه‌ها رسید . گلهای من فراورده‌ی شکوه و فراوانی هستند . من مادرِ عشق زیبا و ترس و دانش و امید مقدس می‌باشم . و چون ابدی هستم همواره از آنِ فرزندانم می‌باشم که نامشان نام اوست ." °

ارزش دارد که این متن را با دقت بیشتری مطالعه کنیم . 'حکمت' در حقیقت خود را به عنوان Logos یا کلمةالله معرفی می کند : "من از دهان برترین موجودات بیرون آمدم ." وی به صورت 'رواخ' یا روح خدا "سطح آب ها را فرا گرفت" °° مانند خدا تخت او در آسمان است . وی به صورت نفخه‌ی جهان‌آفرین در وجود آسمان و زمین و همه‌ی مخلوقات ساری است . او تقریبا از هرجهت با 'کلمه'ی Logos یوحنا تطبیق می کند و در صفحات آینده خواهیم دید که این انطباق تا چه حد از لحاظ مضمون نیز دارای اهمیت است . 

این سوفیا ربةالنوع 'برترین شهر' یعنی اورشلیم یا ام البلاد است . او مادرِ محبوب است ، انعکاسی است از ایشتار Ishtar یا الهه‌ی شهر در دوران بت‌پرستی . تأیید این مطلب را ما در مقایسه‌ی تفصیلی 'حکمت' با درخت‌هایی مانند ارز ، نخل و بنه ، زیتون ، سرو و غیره می‌یابیم . همه‌ی این درخت‌ها از زمان‌های قدیم رمز و نشانه‌ی الهه‌ی عشق و مادر ، بینِ اقوام سامی بوده‌اند . همیشه یک درختِ مقدس در جاهای بلند ، پهلوی قربانگاه منسوب به این الهه وجود داشت . 

در تورات درختان بلوط و بنه ، درخت‌هایی محسوب می شوند که ندای خدا از میان آنها شنیده می‌شد . چِنین گفته می‌شود که خدا و فرشتگان در درون یا پهلوی درختان ظاهر می‌شوند . معروف است که داوود برای پرسش از آینده به یک توتستان توسل جست . در بابیلون درختی نماینده‌ی تموز Tammuz (پسر عاشق مادر) بوده است ، همانطور که درخت ، نماینده‌ی اوزیریس Osiris و آدونیس Adonis و آتیس Attis و دیونیز Dyonise ، یعنی خدایان جوانمرگ شده‌ی آسیای صغیر نیز بود . همه‌ی این صفاتِ رمزی در کتاب غزل 'غزل‌های سلیمان' هم ذکر شده‌اند ، چه در وصف داماد چه در وصف عروس . درختِ مو ، میوه ، گل آن و تاکستان در اینمورد اهمیتی به سزا دارند . معشوقه مانند یک درخت سیب است و از کوه‌ها (پرستشگاه رب النوع مادر) و "از مغاره‌های شیرها و از کوه‌های پلنگ‌ها " °°° خواهد آمد . رَحِمِ او "بستان انارها است ، با میوه‌های نفیسه ، با عطر سنبل و زعفران ، با نی خوشبو و دارچین ، با انواع درختان کندر ، با مُرّ و عود و با جمیع عطرهای نفیسه ." از دستش مُرّ می‌چکید (چنانکه به یاد داریم آدونیس از مُرّ زائیده شد) ، 'حکمت' مانند روح‌القدس عطیه‌ای‌ست که به برگزیدگان خدا اعطا می‌گردد . و این مفهومی است که بعدها در مورد فارقلیط Paraclet باز به آن برمی‌خوریم . 

پاسخ به ایوب ( کارل گوستاو یونگ )


° Ecclesiastique باب بیست و چهارم ۱۸-۳  
°° سفر پیدایش باب اول
°°°کتاب غزل های سلیمان باب چهارم
  • Zed.em
... نیز به نظر می رسد که ما تحت سیطره ی ماهیت تصادفی بودن زندگی و نسخه های جایگزین واقعیت قرار داریم .
از آنجا که زندگی مجموعه ای از سرنوشت های چندگانه ی موازی است که متقابلا بر یکدیگر تأثیر می گذارند و به طور سرنوشت سازی تحت تأثیر رویارویی های تصادفی بی معنا قرار می گیرند ، نقاطی هستند که در آنها یکسری سرنوشت با سری دیگری برخورد یا درهم مداخله می کنند ...
بوطیقای ژیژک ( محمد صادق صادقی پور )   
  • Zed.em
هنگامی که از مرز مشخصی از دلسوزی و ترحم فراتر رویم ، به قلمرو سایه واری وارد می شویم که در آن ترحم به انحراف تبدیل می شود و دلواپسی برای جنایتکار ، رنج کشیدن قربانی اش را تحت الشعاع قرار می دهد و اجرای قانون ، چهره ی آئینی مشمئز کننده ای به خود می گیرد .
بوطیقای ژیژک ( محمد صادق صادقی پور )

  • Zed.em
داستان مربوط به زمانی می شود که من اندکی بیش از شش سال داشتم . پائیز بود .
آن فصل در همه چیز نمودار شده بود . خیابانها ، خانه ها ، درختان ، همه داشتند رنگ عوض می کردند . پدرم کم حرف شده بود ،  و مادرم لباسهای تیره رنگی به تن می کرد . خود من هم تحت تأثیر تغییر فصل قرار گرفته بودم . دیگر دوست نداشتم بازی کنم . مدت ها در اتاقم در تاریکی برجای می ماندم و پرواز پرستوها را تماشا می کردم که از جلوی پنجره رد می شدند و جیغ می کشیدند . داشتم لاغر می شدم ، رنگ و رویم پریده بود ، بزرگترها با دیدن تغیر حالم می گفتند : " به خاطر هواست !" و یا اینکه گونه ام را نیشگون گرفته و می گفتند : " به خاطر پائیز است !" در نتیجه من با فرا رسیدن فصل پائیز ، تصور می کردم که شخصیتی ظالم و اسرارآمیز از راه رسیده است . علاوه برآن ، داشتم درک می کردم که روحیه ی بشر به عناصر طبیعی بستگی دارد ، به آسمان ، به باد ، به هوا . در نتیجه سعی می کردم به طبیعت احترام بیشتری بگذارم .
آشنایی با شعر ( آلبا د سس پدس )
  • Zed.em