از آنزمان تا امروز ...
... سیمانگاری عصر شمس بستر زایش و گاهوارهی پرورش اندیشهی او را بهدست میدهد . چراییهای نیهیلیسم ، بیهودهبینیها ، نفیها ، بتشکنیها ، طرد توسلجوییها به غیر خود تا حتی رویگردانی از متافیزیک و ماوراءالطبیعه در مکتب شمس ، همه واکنش ذهن نقاد او نسبت به عصر خویشتن است .
[...]
شمس شاهد دفع پلیدی با پاکی ، زشتی با زیبایی و بدی با نیکی نیست . بلکه او شاهد اندوهبار دفع فاسد به افسد و بد با بدتر است ! در جهان شمس اگر خلیفه فاسد است و خوارزمشاه به آن بهانه (فساد خلیفه) و عدم صلاحیت بغداد به فرمانروایی بر جهان اسلام ، بدانسوی لشگر میکشد ، تنها از پی بهانه میگردد . سخنی بر حق به زبان و اندیشهای باطل در دل نهان دارد . او خود سوگمندانه شایستهتر از خلیفه نیست ، بلکه از وی گرسنهتر است ، و احیاناً آزی سیریناپذیرتر از او دارد !
جهان شمس جهان اختلافها و تضادها است . او به هر طرف مینگرد تضاد - تضاد طبقات ، تضاد افراد ، تضاد اقوام و حتی تضاد میان همکیشان و پیروان یک دین - میبیند . جنگ از میان هفتاد و دو ملت نیز سر فرا برده است . فرمانروایان بیتوجه به قحط و گرسنگی زیردستان ، به ناله و شکوهی آنان با پوزخند مینگرند (ش ۵۵). توانگران مدعی اسلام از همهچیز برخوردارند و مردان راستین در گرسنگی و تنگدستی بهسر میبرند (ش ۱۹۴). مالکان بزرگ مردمان را آنچنان از سر راه خود میرانند که گویی کوی و برزن و شاهراههای عمومی را نیز به قباله گرفتهاند (ش ۱۱۲)! دنیاپرستان بر کنار شالیزارهای شخصی خویش به تفریح ، بیاعتنا به انبوه بینوایان ، میوههای نوبر میخورند ، درحالیکه خیلی از آوارگان بیپناه در جستجوی معیشت و فعلهگی روزها در دشتها و صحراها ، بدون آنکه از تلاش بیهودهی خود نتیجهی ارزنده بهدست آورند ، به گرسنگی ره میسپرند (ش ۱۱۲). توانگران خودپسند ، از کارگرانی که نیروی جسمانی خود را برای بیگاری عرضه میدارند ، همانند دامها ، فربهترین و نیرومندترینشان را برمیگزینند ، و ضعیفانشان را همچنان بیکار و گرسنه رها میکنند ! شمس خود این دست طرد شدن را به جرم ضعف بنیه ، در حال گرسنگی ، بر سینهی خویش احساس کرده است (ش ۱۱۲)!
در جهان شمس بهنظر میرسد که همه اسیر ظاهرها و قالبها شدهاند . ...
[...]
شمس در آغاز حملهی مغول به ایران (۶۱۶هجری- ۱۲۱۹میلادی) بالغ بر سی و پنج سال داشته است . ... شمس فرزند یک عصر اهریمنی است . ...
اقتصاد جهان شمس ، از طرفی اقتصاد تورم ، اقتصاد ورشکستگی ، اقتصاد فلاکت ، اقتصاد تنگدستی و گرسنگی و از طرفی دیگر اقتصاد استثمار ، اقتصاد بهرهکشی بیسابقه ، اقتصاد احتکار و بیخبری بیشرمانهی توانگران و فرمانروایان از محرومیت و فغان درماندگی و فقر بینوایان است ! (ش ۵۵).
کوتاه سخن ، فرهنگ عصر شمس ، فرهنگی درون تهی است . فرهنگی مفلوک است . فرهنگی زبون از پاسخگویی به مسائل اساسی خود ، فرهنگی غافل از روا داشت کام ، نسبت به نیازمندیهای راستین خویش است . فرهنگی ارتجاعی است ، گذشته ستا است . از آینده و حال بیگانه است . فرهنگی نشخوارگر است ، نشخوارگرِ پسماندههای هضمناپذیر کهن . فرهنگ تکرار مکررات ، فرهنگ قالبها و کلیشهها است ! فرهنگ ارزشهای مسخ شده ، حقیقتهای قلب شده ، بهگفتهی عبید زاکانی ، فرهنگ مذهبهای ناسخ و منسوخ وارونه است ! فرهنگ لفاظی و سوفسطاییگری است . فرهنگی ناشکوفا ، فرهنگی عقیم و نارسا است . فرهنگی فرتوت و آفل است . ...
خطِ سوم _دربارهی شخصیت ، سخنان و اندیشهی شمس تبریزی ( ناصرالدین صاحب زمانی )
- ۰۲/۰۹/۲۰