وحدت قرونوسطی بمنزلهی یک دوران تاریخی ، یکسره ساختگی است . در واقع قرونوسطی سه دورهی بکلی مشخص فرهنگی دارد :
-
اقتصاد طبیعی ، قرونوسطای اولیه
-
دورهی سلحشوریِ درباری ، اوج قرونوسطی
-
فرهنگ بورژوازی شهری ، قرونوسطای متأخر
در هرحال شقاق میان این سهدوره از توفیرهایی که آغاز و فرجام قرونوسطی را در مجموع مشخص میسازند ، ژرفتر است . نه تنها مطلب از اینقرار است بلکه رویدادهایی که این دورهها را از یکدیگر جدا میسازند : پیدایش اشرافیت سلحشور خدمتگزار به همراه دگرگونی از اقتصاد طبیعی به اقتصاد پولیِ شهری ، بیدار شدن حساسیت تغزلی و بوجود آمدن طبیعتگرایی گوتیک ، رهایی بورژوازی و آغاز سرمایهداری معاصر ؛ از هرکدام از دستاوردهای معنوی رنسانس ، با توجه به بینش امروزین دربارهی زندگی ، دارای اهمیت بزرگتری هستند .
اغلب جنبههایی که برحسب معمول ویژگی هنر قرونوسطی بشمار میآیند ، ازجمله علاقه به سادهسازی و انتزاع ، انکار ژرفای فضایی و دورنما ، برخورد دلبخواه با نسبتهای جسمی و کارکردها ، درواقع تنها ویژگی قرونوسطای متقدم هستند ؛ همینکه اقتصاد پولی شهری تفوق مییابد آنها اعتبار خود را از دست میدهند . تنها عنصر مهمی که در قرونوسطی ، قبل و بعد از آن دگرگونی دورانساز سلطه دارد عبارت است از جهانبینی مبتنی بر ماوراءالطبیعه . به هنگام گذار از قرونوسطای متقدم به مرحلهی اوج ، هنر خود را از بسیاری از محدودیتها که بر آن تحمیل شده بود آزاد میسازد ، ولی هنوز کیفیتی سخت مذهبی و روحانی دارد ، و بیانگر جامعهای است که هنوز از حیث احساس مسیحی است و از لحاظ سازمانبندی کشیشی . در سرتاسر ایندوره نفوذ معنوی روحانیان ، برغم رفض و فرقهگرایی ، بیرقیب میماند و تسلط انحصاری آنان بر وسیلهی رستگاری یعنی کلیسا اساساً آسیب نمیبیند .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )