aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

برنارد !

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۳ ب.ظ
لویل گفت : "برنارد کجاست ؟ چاقوی من پیش اوست . در ابزارخانه داشتیم قایق می ساختیم که سوزان آمد از کنار ما گذشت . و برنارد قایقش را رها کرد و دنبال سوزان راه افتاد . چاقوی من ، آن چاقوی تیز که قایق را می برد ، با خودش برد . برنارد مثل یک سیم آویخته یا دنباله ی شکسته ی زنگ همیشه در تقلاست . مثل جلبک دریایی است که بیرون پنجره نشسته باشد ، یک لحظه خشک است و لحظه ی بعد خیس . مرا سر در گم بجا گذاشت ، خودش دنبال سوزان رفت ، اگر سوزان گریه کند برنارد چاقوی مرا به او می دهد و داستانسرایی می کند . تیغه بزرگ امپراتور می شود ، تیغه ی شکسته مرد سیاه . من از موجودات دنباله رو بدم می آید . از چیزهایی که به آدم می چسبند بدم می آید . از سرگشتگی و درهم کردن چیزها بدم می آید . حالاست که زنگ می خورد و ما دیر می رسیم . حالا باید اسباب بازیها را رها کنیم . حالا باید با هم وارد بشویم . کتاب های درس و دفترهای مشق کنار هم روی رومیزی سبز چیده شده اند ."
خیزابها ( ویرجینیا وولف )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی