داریوش پسر ویشتاسب بود ، و بهقول هرودوت در زمان کوروش و پس از او ویشتاسب والی پارس بود ، در روزگار داریوش والی پارت و باختر گردید . داریوش در ۵۲۱ ق.م بهتخت نشست . وی در آغازِ کار با مشکلات بزرگی مواجه شد ، اوضاع کشور بهقدری آشفته بود که جز ارادهی آهنین او کسی بهرفع آنها قادر نبود .
چون گئوماتای مغ مردم را از پرداخت مالیات و دادن سرباز معاف کرده بود ، خزانهی دولت تهی و ارتش از هم پاشیده بود و بیشتر ایالات سر به شورش برداشته و دعوی خودمختاری میکردند . شورش عیلام از خوزستان آغاز شد ، بعد به بابل سرایت کرد ، پس از آن ماد ، پارت ، ارمنستان ، گرگان و غیره شوریدند . در پارس نیز طغیانهایی پیدا شد . ما شرح این شورشها را از زبان خود داریوش در کتیبهی بیستون میآوریم :
"داریوششاه گوید : پس از آنکه من گئوماتای مغ را کشتم آترینه نامی در خوزستان بر من یاغی شد و گفت : من پادشاه خوزستانم ، بعد در بابل مردی بهنام نیدینتوبل بر من خروج کرد و گفت : من بختالنصر پسر نبونیدم . من لشکری به شوش فرستادم و آترینه را گرفته نزد من آوردند او را کشتم پس خود بهسوی بابل رفتم نیدینتوبل در آنسوی دجله بود و کشتیهایی داشت ، من لشکر خود را دو قسمت کرده قسمتی را بر شترها و قسمتی را بر اسب سوار کردم ، بهیاری اهورامزدا از دجله گذشتم نیدینتوبل را شکست دادم و از آنجا به بابل رفتم و آن شهر را پس از محاصره بگرفتم و نیدینتوبل را اسیر کرده و در بابل کشتم . زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند : پارس ، خوزستان ، ماد ، آسور ، مصر ، پارت (خراسان) ، مرو ، ثتهگوش ، سکائیه . در پارس مردی بود مرتیه نام بر من یاغی شد ، و به مردم خوزستان گفت : من ایمانیس شاه خوزستانم ، من بهسوی خوزستان رفتم ، مردم خوزستان از ترس من مرتیه را که شاه آنان بود گرفته کشتند . فرورتیش نام مادی یاغی شد . گفت : که من خشتریت هستم (یعنی من شاه هستم) از دودمان هوخشتر ، و خود را شاه ماد خوانده لشکری بهسرداری ویدرنهی پارسی به ماد فرستادم ، تا شورش ارمنستان را بخواباند و سهبار شورش را فرو نشاند . او در ارمنستان ماند تا من وارد ماد شوم . پس از آن وئومیسه نام پارسی را فرستادم به ارمنستان و او شورشیان را شکست داد . باز شورش شد ، وئومیسه ماند تا من وارد ماد شوم . پس از آن من از بابل به ماد رفتم و فرورتیش که خود را شاه ماد میخواند به جنگ من آمد و شکست خورده به ری گریخت ، او را دستگیر کرده نزد من آوردند ؛ گوش و بینی و زبان او را بریده و چشمهایش را درآوردم و او را بههمدان برده به دار زدم . و نیز چیترهتخمه ساگارتی که خود را شاه ساگارت و از دودمان هوخشتره میخواند ، گرفته نزد من آوردند ، او را در آربل به دار کشیدم . پارت و گرگان بر من شوریدند و به طرف فرورتیش رفتند . ویشتاسب پدر من در پارت با لشکری که بهسوی او فرستاده بودم شورشیان را شکست داد . در مرو مردم به سرداری فراد از اهل آن شهر بر من شوریدند ، لشکری که فرستادم او را شکست داد ؛ وهییزداته نامی از اهالی فارس بار دوم بر من یاغی شد و گفت من بردیا پسر کوروشم ، ارتهوردیا نام پارسی را بهجنگ او فرستادم و او را شکست داده بهفرمان من در پارس بهدار زدند ، پس از آن رخج از آن من گردید . زمانیکه در پارس و ماد بودم بارِ دوم در بابل شورشی رخ داد ، مردی آرخا نام ارمنی که خود را بختالنصر پسر نبونید میخواند بر من یاغی شد ، من ویندهفرنهی مادی را بهجنگ او فرستادم و او بابل را گرفت ، آرخا بهدستور من در بابل بهدار آویخته شد .
این است آنچه من کردم بهفضل اهورامزدا ، از زمانیکه شاه شدم نوزده جنگ کردم و نُه شاه را گرفتم ." اینجا داریوش نامهای پادشاهان نُهگانه را با تمثال آنها در بیستون آورده است .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
- ۰ نظر
- ۱۴ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۰۶