aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الکساندر کوپرین» ثبت شده است

... در میان آنها مردی وجود داشت که شباهت زیادی به سناتورهای رومی داشت ، چون لباس کهنه‌ی تاتارها را برتن داشت . دیگری لباسی خوش‌دوخت با جلیقه پوشیده بود ، اما در زیر آن ، پیراهن کثیفی به چشم می‌خورد . صاحب لباس چهره‌ای غیرعادی و همچون جانی‌ها داشت ، اما نگاهش چنان انباشته از اطمینان بود که هیچکس نمی‌توانست این اطمینان را متزلزل سازد . معلوم بود که همه‌ی این افراد ، در عین جوانی ، بسیار باتجربه بودند . زندگی را سهل می گرفتند . بینشی دلیرانه همراه با نوعی زیرکی پنهان و مشکوک در آنها وجود داشت . مردی که لباسی خاکی رنگ پوشیده بود ، سرش را به نشانه‌ی احترام و با نزاکت به آرامی تکان داد و با لحن نیمه استفهامی گفت :
- آقای رئیس ؟
- بله . خود من هستم . چکار دارید ؟
- همه‌ی ما که در اینجا جمع شده‌ایم ، نماینده‌ی اتحادیه‌ی دزدان متحد ، روستوف خارکوف و اودسا نیکلایف هستیم .
وُکلا با شنیدن این جمله در صندلی خود جابجا شدند . رئیس جلسه از فرط حیرت به عقب رفت و با چشمانی غرق در شگفتی پرسید :
- چه اتحادیه‌ای ؟
مرد با خونسردی پاسخ داد :
- اتحادیه‌ی دزدان . دوستانم به من افتخار دادند و مرا سخنگوی خود کردند !
رئیس با تردید گفت :
- خیلی ... خوشوقتم !
- متشکرم . هر هفت نفر ما دزدان معمولی هستیم ، اما هریک از ما در رشته‌ی خاصی دزدی می‌کند . اتحادیه به ما اجازه داده است تا موضوعی را به اطلاع این کمیته‌ی محترم برسانیم !
مرد دوباره با سر کُرنش کرد و گفت :
- استدعا داریم ما را یاری کنید ! 
رئیس با بلاتکلیفی سرش را تکان داد و گفت :
- منظورتان را درست نمی‌فهمم ... موضوع چیست ؟ بیشتر توضیح بدهید .
- موضوعی که به ما شهامت و افتخار درخواست کمک از شما نجیب‌زادگان را داده است بسیار روشن ، ساده و مختصر است و شش یا هفت دقیقه بیشتر وقت شما را نمی‌گیرد . وظیفه‌ی خود می‌دانم قبلاً این موضوع را به شما بگویم که چون وقت تنگ است و درجه‌ی حرارت هوا به ۱۵۰ درجه‌ی فارنهایت در سایه می‌رسد ...
سخنران کمی سینه‌ی خود را صاف کرد . به ساعت طلای خود نگاه کرد و گفت :
- شما در گزارش‌هایی که اخیراً در روزنامه‌های محلی به چاپ رسیده ، اخبار مربوط به روزهای ناراحت کننده و وحشتناک آخرین کشتار دسته‌جمعی یهودیان را خوانده‌اید . نشانه‌هایی از محرکین این کشتار به دست آمده ؛ ظاهراً پلیس به آنها پول داده و آنان را سازمان‌دهی کرده است . در بین این محرکین ، از تفاله‌های جامعه مانند میخواره‌ها ، ولگردها ، پااندازها ، اوباشِ محلات فقیرنشین و از جمله از دزدان نیز نام برده شده است . ما در ابتدا سکوت کردیم ، اما سرانجام لازم دیدیم به چنین اتهام ظالمانه‌ای در برابر جامعه‌ی جهانی پاسخ گوییم ‌. اینجانب بخوبی می‌دانم که ما دزدها در چشم جامعه ، دشمن آن و قانون‌شکن به‌شمار می‌آییم . اما آقایان ، برای لحظه‌ای وضع این دشمن جامعه را در نظر آورید . چراکه به جرمی متهم گردیده که هرگز مرتکب آن نشده است و با تمام قدرت روحی خود آماده‌ی دفاع از این اتهام است ، اگر نگوییم که دزدان چنین ظلمی را بیش از یک شهروند عادی و متوسط احساس می‌کنند . اینک اعلام می‌داریم که اتهام وارده کاملاً بی‌اساس بوده و نه تنها برخلاف حقیقت است بلکه با منطق نیز سازگار نیست . من بر آن هستم تا این موضوع را طی چند کلمه عرض کنم ، چنانچه کمیته‌ی محترم از سر لطف به سخنانم گوش فرا دهد .
رئیس جلسه گفت :
- بفرمایید .
و وکلا با صدای آهسته گفتند :
- خواهش می‌کنیم ... خواهش می‌کنیم ...
- از سوی دوستانم سپاس صمیمانه‌ی خود را به خاطر این لطف ابراز می‌کنم . مطمئن باشید که کمیته از گوش دادن به حرف ما پشیمان نخواهد شد . خوب ، با اجازه‌ی شما درباره‌ی این حرفه‌ی نیرنگ‌آمیز ولی دشوار سخن می‌گویم . سخنان خود را به آنگونه شروع می‌کنم که گیرالونی در پرولوگ پاگ لیاچی آواز می‌خواند . اما آقای رئیس با اجازه‌ی شما می‌خواهم گلویی تَر کنم ... دربان برایم یک لیموناد بیاور . این دربان آدم خوبی است . آقایان قصد ندارم زیاد درباره‌ی جنبه‌ی معنوی حرفه‌ی دزدی و اهمیت اجتماعی آن سخن گویم . بدون شک شما گفته‌ی ضد و نقیض و معروف پرودون° را می‌دانید که می‌گوید : "مالکیت دزدی است ." ممکن است از این گفته خوشتان نیامده باشد ، اما تابحال واعظان بزدل بورژوازی یا کشیش‌های فربه ، آن را رد نکرده‌اند . مثالی می‌زنم : پدری با فعالیت خود و زیرکانه یک میلیون روبل جمع می‌کند و آن را برای پسرش به ارث می‌گذارد که آدمی است ابله ، بی‌اراده ، تنبل ، جاهل ، منحط ، وسواسی ، بی‌مغز و مفتخور ، معنای واقعی یک میلیون روبل یک میلیون روز کار است که باید نصیب کسانی می‌شد که کار می‌کنند ، عرق جبین می‌ریزند و خلاصه زندگی و خون عده‌ی زیادی از مردم است . چرا ؟ زمینه‌ی استدلال مالکیت چیست ؟ به درستی معلوم نیست . بنابراین آقایان ، چرا این عقیده را نپذیریم که حرفه‌ی دزدی همانگونه که تا اندازه‌ای از انباشت ثروت در دست افراد معدودی جلوگیری می‌کند ، همچنین به مثابه‌ی اعتراض نسبت به تمامی مرارت‌ها ، پلیدی‌ها ، خودکامگی‌ها ، خشونت و نادیده گرفتن شخصیت انسانی به کار می‌رود . علیه همه‌ی بدبختی‌هایی است که 'سازمان سرمایه‌داری بورژوازی' در جامعه‌ی جدید بوجود می‌آورد . دیر یا زود این وضع در اثر انقلاب اجتماعی دگرگون خواهد شد و مالکیت تنها در خاطرات اندوه‌گینانه باقی خواهد ماند ، و افسوس که در اثر این انقلاب ما دزدان نیز از صفحه‌ی گیتی محو خواهیم شد ! ما دزدان ...
سخنران مکثی کرد تا سینی لیموناد را از دست دربان بگیرد ، آن را جلوی دستش بر روی میز نهاد و گفت :
- آقایان مرا معذور دارید ... ای مرد خوب این سینی را بردار ... و موقع بیرون رفتن در را پشت سرت ببند .
دربان با صدای بلند گفت :
- بسیار خوب ، عالیجناب !
سخنران گیلاس لیموناد خود را تا نیمه نوشید . سپس به سخنانش ادامه داد :
- نمی‌خواهم درباره‌ی جنبه‌های فلسفی ، اجتماعی و اقتصادی مسئله صحبت کنم چون شما را خسته می‌کند . با وجود این باید بگویم که حرفه‌ی ما نزدیکی بسیاری با اندیشه‌ای دارد که 'هنر' نامیده می‌شود . در حرفه‌ی دزدی ، همه‌ی ارکان هنر وجود دارد : استعداد ، الهام ، خیال ، نوآوری ، بلندپروازی و دوران طولانی و پرشور شاگردی . این کار بی‌فضیلت است و کارامازین بزرگ با شیفتگی و جذابیت درباره‌ی آن داد سخن داده است . آقایان هرگز نمی‌خواهم وقت گرانبهای شما را با این اندیشه‌ی ضد و نقیض بگیرم . اما چه کنم که نمی‌توانم از شرح و تفسیر مختصر عقیده‌ام صرف‌نظر کنم . صحبت کردن از حرفه‌ی دزدی برای فرد ناآشنا به آن یاوه‌گویی و مسخره می‌نماید ، با وجود این به شما اطمینان می‌دهم که این حرفه کاری واقعی است . کسانی هستند که حافظه‌ای نیرومند ، تیزبینی ، حضور ذهن ، تردستی و بالاتر از همه حس ارتباطی قوی دارند . این افراد از زمانی که به جهان خداوند پای نهاده‌اند تنها و مهم‌ترین هدف‌شان این است که در قمار برگ بزنند [بازی کنند(؟)] . حرفه‌ی جیب‌بری نیازمند تردستی بسیار و چالاکی فراوان و حرکت سریع است - اگر از هوش و زیرکی که جیب‌برها دارند سخن نگوییم - استعداد زیادی در کار مشاهده و توجه بسیار به یک چیز دارند . جیب‌برها از بچگی مجذوب اسرار اشیای پیچیده مثل کارکرد دوچرخه ، چرخ‌خیاطی ، اسباب‌بازی‌های مکانیکی و ساعت هستند . آقایان ، خلاصه کسانی هستند که با مالکیت خصوصی سر عناد دارند . شما می‌توانید این تمایل را انحطاط بنامید ، اما به شما می‌گویم که دزد واقعی را نمی‌شود با وعده‌ی نشو و نمای زندگی شرافتمندانه ، یا پاداش نان زنجبیلی ، یا پیشنهاد وضعی ثابت در جامعه ، یا با رشوه دادن ، یا با عشق یک زن فریب داد . زیرا در این حرفه ، زیبایی جاودانی مخاطره ، جاذبه‌ی ژرف خطر ، استغراق شادمانه‌ی جان ، شورِ برانگیزاننده‌ی زندگی و جذبه وجود دارد ! درحالیکه شما از حمایت قانون با کمک قفل ، تپانچه ، تلفن ، پلیس و سربازان برخوردارید ، ما به تردستی و بی‌باکی خود متکی هستیم . ما به روباه می‌مانیم و جامعه جوجه‌ای است که سگ‌ها از آن مراقبت می‌کنند . آیا می‌دانید که هنرمندترین و مستعدترین افراد در دهات ما ، اسب‌دزد و شکاردزد می‌شوند ؟ شما چه دارید ؟ زندگیتان بی‌ثمر و بی‌روح و بسیار تحمل‌ناپذیر برای کسانی است که روح بزرگی دارند !
قانون شکنان ( الکساندر کوپرین )

°Proudhon : سوسیالیست معروف فرانسوی و بنیانگذار اندیشه‌‌ی شرکت‌های تعاونی .م

  • Zed.em