aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

هر آنکه کشته نشد از قبیله‌ی ما نیست

چهارشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۴۷ ق.ظ

نظریات ارسطو طی دوهزار و سیصدسال اهل فلسفه را مثل عینک اسب‌های درشکه ، فقط در یک‌جهت رانده و توجیه کرده است . هیچکس جرأت نداشت از خطِ او خارج شود . او ابتکار عمل را از همه گرفته بود . سهروردی جزء معدود کسانی است که از کناره‌ی این عینک به‌عالم نگاهی انداخته است .°
من از شهاب‌الدین یحیی‌بن‌حبش سهروردی ، شیخِ مقتول بدین‌سبب تجلیل نمی‌کنم که صاحب کرامت بود و فی‌المثل دست بریده‌ی خود را پیوند می‌زد°° ، بلکه احترام من به این مرد ازین‌جهت است که این روستایی سی‌وشش ساله دست رد بر سینه‌ی ارسطو زد و در برابر او 'نه' گفت . چه او بود که گفت : ارسطو را هیچوقت خاتم‌الحکماء نگویید که حکمت فیض و موهبتِ خداوندی است ، و فیض خداوندی هرگز مسدود نمی‌شود ، پس نباید درهای حکمت را به‌وسیله‌ی این آدم (ارسطو) بست و منسد کرد .
البته دهان این جوان به آهک و زرنیخ ایوبیان آکنده شد و حکومت 'انا و لاغیری' ارسطو در حکمت ، تا زمان ما هم باقی ماند .
ما چند سهروردی فیلسوف ، فاضل ، استاد ، سفیرِ سیاسی و غیرسیاسی در تاریخ داریم ، ولی تنها یکی از اینها است که هنوز به سی‌وشش سالگی نرسیده می‌گفت : "والمعلم‌ الاول [ای ارسطاطالیس] و ان کان کبیرالقدر ، عظیم‌الشأن بعیدالغور ، نام النظر ، لایجوزالمبالغة فیه ..." آری او از این‌همه فیلسوفان عالم ، یکی بود که جان هم بر سرِ این‌کار گذاشت . اگر سیصد سهروردی هم داشته باشیم ، مقتول یکی است :

سیصد گُل سرخ یک گُل نصرانی // ما را زِ سرِ بُریده می‌ترسانی
اَبروی کشیده‌ی تو را سنجیدیم // شمشیر نشان دادی و بَرقَش دیدیم
تا ظن نَبری که ما به‌خود لرزیدیم // گر ما زِ سرِ بُریده می‌ترسیدیم
در کوچه‌ی عاشقان نمی‌گردیدیم // در مجلسِ عاشقان نمی‌رقصیدیم
همه‌ی علمای مقتول ، آنها بوده‌اند که خواسته‌اند علم را به میان مردم ببرند ، یعنی مطالب فلسفی و علمی خاص را به عام کشانده‌اند و متأسفانه خودشان هم قربانی همان عوام شده‌اند ، ولی به‌هرحال کوشش آنها این بود که علم را 'مردم‌سار'°°° کنند .
نون جو و دوغ‌گَو ( باستانی پاریزی )


°سهروردی‌ها خود را اولاد ابوبکر می‌دانستند ، و به‌همین‌سبب مولوی ادعای قوم و خویشی با آنها داشت ‌. (مناقب‌العارفین ص۴۵)
°°روزی شیخ شهاب‌الدین سهروردی مقتول از دمشق بیرون آمد و به رمه‌ی گوسفندی رسید "به ترکمانی که مالک گوسفندان بود ده درم داده گوسفندی بزرگ گرفتند ، ترکمان آغاز مضایقه کرد . شیخ اصحاب را گفت : شما بروید و گوسفند را ببرید که من وی را خشنود سازم . ایشان برفتند ، شیخ از عقب ایشان در دویدن آمد ... ترکمان دست چپش را بگرفت و بکشید که کجا می‌روی ؟ آن دست از شانه جدا شد و در دست ترکمان بماند و خون از آن می‌رفت . ترکمان بترسید و دست وی را بیانداخت و بگریخت . شیخ آن را برداشته [دوباره به‌جای خود گذاشت و] به یاران پیوست ." (حبیب‌السیرج ۲ ص۳۳۰)
°°°سنایی می‌فرماید :

همچنین در سرای حکمت و شرع // آدمی سیر باش و مردم‌سار
من اعتقاد دارم که برای کلمه‌ی دموکرات می‌توان ترکیب 'مردم‌سار' را بکار برد ، و طبعاً برای دموکراسی هم 'مردم‌ساری' مناسب است . این ترکیب به‌معنی گسترده و پراکنده بودن دموکراسی در میان مردم است . در کوهستان ما وقتی آب را به‌صورت گسترده ولی ملایم روی زمین کشتزار به‌مدت طولانی رها کنند ، می‌گویند 'آب‌آسار' کرده‌اند ، یعنی آب را به‌صورت گسترده در پای همه‌ی بوته‌ها و در تمام سطح زمین با ملایمت طوریکه خاک را نشوراند ، گسترده‌اند .
یک تعبیر دیگر هم می‌توانیم از نظامی قرض بگیریم که می‌فرماید :
زِ ملت‌ها برآرد پادشایی // به شرعِ او رسد 'ملت‌خدایی'
در واقع کلمه‌ی 'مردم‌خدایی' یا 'ملت‌خدایی' را می‌توان به‌جای دموکراسی به‌کار برد که مفهوم آن 'حکومت مردم بر مردم' است . دکتر امیر‌حسین آریان‌پور دموکراسی را به مردم‌سالاری برگردانده که همه چیزش خوب است جُز سالاری‌اش !
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی