سیاست زمینسوخته
هر سپاهی که دچار کمبود جو میشد ، شکست او قطعی بود .° در قضیهی حملهی قشون عثمانی به تبریز ، وقتی سیصدهزار سرباز عثمانی به آذرباییجان وارد شد ، شاه طهماسب یک حساب سرانگشتی کرده بود ، که درعین اینکه من به کارهای او اعتقاد ندارم ولی این حساب او را بیربط نمیدانم ، قاضی احمد قمی گوید :
"... شاه جمجاه بارها حساب کرده بود که خوندگار تخمیناً سیصدهزار سوار جنگی (سوای قلغچی) دارد و اگر هرکدام یک قلغچی همراه داشته باشد ششصدهزار آدم میشوند ... اگر هرکدام یکرأس الاغ داشته باشند ششصدهزار الاغ میشود ، هر الاغی را شب دومن جو ، دوازده خروار صدمنی جو میشود ."°° بنابراین شاه دستور داد که "اگر چیزی بماند ، آتش زنند و در عوض سهساله معاف باشند ..." هرگاه که همهجا سوخته و خورده شده باشد ، بهغیر از بازگشتن چه علاج دارند ؟
همینطور هم شد زیرا "ظرف چهار روز در تبریز موازی ۵هزار اسب و شتر به چراگاه عدم شتافتند ... خوندگار بعد از چهار روز از تبریز بیرون رفته و به جانب دیاربکر در حرکت آمد ..." چطور است این محاسبه را یکبار هم از قول میرزا حسن فسائی بشنویم . شاهطهماسب صفوی همان که در سال ۹۵۵هجری/۱۵۴۸میلادی مورد هجوم سپاه روم قرار گرفت ، یک حسابش این بود که این سپاه بالاخره در ایران از پا درخواهد آمد . بدینجهت با دریافت خبر حرکت سپاهِ سلطان سلیمان خان "شاه جمجاه حکم فرمود که راه رومیان را آتش زده چنانکه گیاه و غله نماند ، و کاریزها را انباشتند که آب برای آشامیدن نباشد ، و پادشاه جمجاه جماعتی را به مرند فرستاد و خود تشریففرمای درهی آناخاتون شدند ، و حضرت قیصر بهجانب تبریز نهضت فرمود ، و شاهزاده القاس میرزا با چهلهزار سوار بر سر سپاه مرند روانه داشت ، و امرای مرند چون نسبت به سپاه رومی اندک بودند از جای خود بیرون رفتند ..."°°°
شاهطهماسب بدترین نوع دفاع را در برابر دشمن انتخاب کرده بود که امروز اصطلاح زمینسوخته برای آن وضع شده است . مسأله این است که وقتی آب و آذوقه سوخته شود سپاه خودی نیز از نبود آن همانقدر آسیب خواهد دید که سپاه دشمن ؛ و این بدترین نوع دفاع است . و بدترین محاسبهی نظامی است . این همان حسابی است که صدام در مورد سوختن و بریدن تاج نخلهای خوزستان پیش خود میکرد . ...
نون جو و دوغگَو ( باستانی پاریزی )
°نقشی که آنزمان جو بهعنوان علیق اسبها برای جنگها داشت امروز نفت برای سوخت جنگندهها بازی میکند .
°°خلاصةالتواریخ ص۳۲۶
°°°فارسنامه ، ناصری ج۱ ص۱۰۶
- ۰۱/۰۴/۲۶