افسونِ باران با قربانی کردن انسان !
شاهان عبری همچون سایر حکمرانان الهی یا نیمهالهی ظاهراً در برابر قحطی و طاعون پاسخگو بودند . وقتی بیآبی احتمالاً بهواسطهی کم بودن باران زمستانی مدت سه سال در آن سرزمین پیدا شده بود ، شاه داوود [داوود نبی] از منادی پرسوجو کرد ، که محتاطانه نه او بلکه سلفش شائول را مقصر دانست . شاه متوفی البته دور از دسترس مجازات بود ، اما پسرانش بودند . پس داوود هفتتن از آنها را یافت و در آغاز برداشت محصول جو در بهار ، در پیشگاه خداوند به دار آویخت ، مادر دو تن از مردان حلقآویز شده ، سراسر تابستان را در پای چوبهی دار نشست تا شبها شغالان و روزها کرکسها را دور کند ، تا آنکه در پاییز باران پُربرکت سرانجام فرو بارید و اجساد آویزان را شستشو داد و زمین بایر را یکبار دیگر بارور ساخت . آنگاه استخوانهای مردگان را از سرِ دار فرو آوردند و در مقبرهی پدرشان بهخاک سپردند . فصلی که این شاهزادگان به دار آویخته شدند آغاز برداشت محصول جو ، و مدتی که بر سر دار ماندند حکایت از آن دارد که اعدام آنها ظاهراً یک اعدام صرف نبوده بلکه جنبهی افسون باران داشته است .
در اسرائیل کمی یا زیادیِ باران ظاهراً به خشم خدا نسبت داده میشد . ...
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰۱/۰۲/۲۱