عید فصح و رسم قربانی نخستزاده در اقوام سامی !
... بنابر روایات زمانیکه بنیاسرائیل در مصر محبوس بود خداوند خواست که آنان را از بند برهاند و به ارض موعودشان رهنمون شود . در دل شب او بر زمین فرود میآمد و همهی نخستزادگان مصریان اعم از انسان و حیوان را میکشت ، صبح هیچیک از آن میان نباید زنده میبود . اما اسرائیلیان را از ماجرا آگاه کرد و هشدار داد که شب در خانه بمانند و درِ خانههایشان را علامت بزنند تا وقتی شب در خیابانها راه میافتد تا مقصودش را به انجام رساند ، خانههای آنها را از خانههای مصریان تمییز دهد و فرزندان و حیواناتشان را به اشتباه ذبح نکند . این کارها انجام گرفت ، کشتار فرزندان و چهارپایان مصری با موفقیت به انجام رسید و اثر موردِ نظر را بهجا گذاشت . خدا به یادبود این پیروزی بزرگ مقرر داشت که اسرائیلیان از آن پس باید همهی نخستزادههای خود اعم از انسان و حیوان را وقف او کنند ؛ حیواناتی که گوشتشان خوردنی است قربانی شوند و آنهایی که قابل خوردن نیستند ، بهخصوص انسانها و خران ، برای هریک حیوانِ مناسب دیگری یا وجهنقد تاوان داده شود . هر فصل بهار نیز جشنی برگزار شود و در آن آیینی درست مثل ماجرای شب کشتار بزرگ اجرا شود . فرمان خدا اطاعت شد و عید فصح از آن پس متداول گشت .
گفته میشود که منشأ حرمتِ نخستزاده و نیز عید فصح همین است . اما وقتی بعداً گفته میشود مردمانی که در این مناسبت نخستزادگانشان قربانی میشد نه عبرانیها بلکه دشمنان آنها بودند ، اشکالات جدی بروز میکند . میتوان پرسید که چرا بنیاسرائیل میبایست به اینسبب که خدا زمانی نخستزادههای مصریان را کشته است برای همیشه نخستزادهی چهارپایان خود را قربانی میکرد ؟ در اینجا خواننده باید روایت عبری دیگری را بهیاد بیاورد که در آن قربانی کردن فرزندان ارشد با فضوح باز هم بیشتری بیان میشود . میگویند ابراهیم از خدا فرمان یافت که پسر ارشدش اسحق را برایش قربانی کند ، و او درصدد اجرای فرمان خدا بود که خداوند با مشاهدهی نشانهی ایمان و اطاعت پیامبرش ، قوچی را برای قربانی شدن جایگزین انسان کرد و ابراهیم نیز آن را بهجای پسرش قربانی کرد . با کنار هم نهادن این دو روایت و مشاهدهی مطابقتشان با هم و [همچنین] با رسم قربانی کردن سالیانهی فرزندان نخست برای بعل یا مولوک ، با [زنده] سوزاندن کودکان ، در بین عبرانیها [اقوام سامیِ کارتاژ و فنیقیه] ، مشکل بتوان از این نتیجه رُخ برتافت که پیش از جایگزین شدن رسم بازخرید قربانی ، عبرانیان همواره فرزندان نخست خود را قربانی میکردند .
بورانها ، در مرزهای جنوبی حبشه ، برای استمالت از روحی آسمانی موسوم به واک فرزندان و دامهای خود را برایش قربانی میکنند . درمیان آنان وقتی مردی توانگر ازدواج میکند ، بهاصطلاح خودشان 'رابا' میشود ، برای مدتی پس از ازدواج ، شاید چهار تا هشت سال ، باید هر بچهای را که متولد میشود در آتش اندازد و قربانی کند . هیچ بورانی جرأت نمیکند به مصائب و بلاهای خوفناکی که در صورت سر باز زدن از ادای این وظیفه ، واک برایش نازل میکرد حتی فکر کند . دوران رابا بودن که تمام شد ، [مرد را] ختنهاش میکنند و بهصورت 'گودا' درمیآید . پس از ختنه شدن مرد ، روح آسمانی دیگر حقی بر فرزندان او ندارد اما بچهها را از اوان کودکی پیش 'واتا' ، کاست پستی از شکارچیان میفرستند تا تربیت شوند ، بچهها تا نوجوانی پیش آنان میمانند سپس پیش خانوادهی خود برمیگردند . در این رسم جالبتوجه چنین بهنظر میآید که ختنه شدن پدر درواقع نوعی کفاره دادن است که بقیهی فرزندان او را از روح آسمانی بازخرید میکند . داستان مبهمی که اسرائیلیان در توضیح منشأ ختنه کردن آوردهاند نیز ظاهراً نشان میدهد که این رسم را نجاتدهندهی جان فرزندان از طریق پیشکش کردن چیز دیگری بهجای آن میدانستند . نیز بین قوم کِرِه ، بانا و باشادا سهقبیلهی ساکن در درهی رود اُمو در جنوب حبشه رسم است که فرزندان نخست خود را خفه میکنند و جسدشان را دور میاندازند . قبیلهی کِرِه اجساد را به رود اُمو میاندازند تا طعمهی تمساحها شوند و دو قبیلهی دیگر اجساد را در جنگل رها میکنند تا کفتارها بخورند .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰۱/۰۲/۱۹