نوح
... و نوح را افزون از هزارسال زندگانی بود ، و چون پنجاهسال از عمرش بگذشت خدای عزوجل وی را پیغمبری داد ، و او نهصد و پنجاهسال خلق را بهخدای تعالی همی خواند و کَس بدو نگروید مگر اندکی ، و آنروز که از آسمان طوفان آمد [او با گرویدگان بهکشتی اندر نشستند و همه ، زن و مرد ، هشتاد تن بودند] آن یاران که بدو بگرویده بودند و نوح را پیغمبری بر همهی اهل زمین بود از مشرق تا مغرب ، و بر نوح از آسمان مصحف نیامد ولیکن او خلق را بدان صحفها خواند که بر آدم و شیث° [پسر آدم ، جایگزین هابیل] فرود آمده بود ، و بدین نهصد و پنجاهسال اندر سهقرن بگذشت و کسی بدو نگروید . و کودکی چون از مادر بزادی و بزرگ شدی ، پدر او را دست گرفتی و سوی او [نوح] آوردی تا نوح را بدیدی و بشناختی ، پس گفتی : [ای پسر] این مرد را بینی ، جادوی دروغزن است ، اگر من بمیرم بهوی نگروی ، و اگر تو را فرزندی بود او را همچنین وصیت کنی ، و همچنین قرن به قرن و فرزند به فرزند همی کردند ، و نوح گاهگاه بهشهر اندر شدی و ایشان را بهخدای خواندی ، او را بزدندی و از آنجا براندندی و نوح صبر همی کردی و نوح را زنی بود کافر ، بهنوح نگروید ... و نوح را از این زنِ کافر چهار پسر بود یکی سام و دیگر حام سهدیگر یافث و چهارم کنعان ، سه به نوح گرویدند [و کنعان نگروید و کافر بود] و آن فرزندان را فرزندان آمدند بسیار ، پس چون نوح را علیهالسلام روزگار برآمد و دراز شد و رنج بسیار شد و صبر نماند دعا کرد بر قوم خویش بههلاک ...
تاریخ بلعمی ؛ تکمله و ترجمهی تاریخ طبری ( ابوعلی محمدبن محمدبن بلعمی )
°بعد از کشته شدن هابیل بهدست قابیل ، آدم صاحب پسری شد که جفت مؤنث نداشت (چون تا قبل از آن تمام فرزندان آدم بهصورت جفت متولد میشدند یک دختر و یک پسر) این پسر شیث بود که بهجای هابیل به نوح داده شد !
- ۰۰/۱۱/۰۶