پروسترویکا
پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۶ ق.ظ
"و آنان همچنان بهرهکشی میکردند ." همانگونه که تاتیانا زالاوسکایا زنی که مبدع پروسترویکا بود در سال ۱۹۹۰ گفت : "طبقهی فاسدِ جامعه که حزب هم آن را شناخته بود قاطعانه میخواست به طبقهی چیره و صاحب قدرت مطلق تبدیل شود و همه را به بهرهدهی بکشد . آنان چهرهی بیشرمانه از دزدیدن اموال همگانی بهدست حزب را بهنمایش گذاشته کلاهبرداریهای بزرگ ، سوءاستفادههای همیشگی از اداره برای کارهای شخصی و گردآوری میلیونها روبل ثروت و بهرهبرداریهای نامشروع و غیرقانونی از مزایا و امتیازات دیگر را انجام دادند ."
[...]
حزب کمونیست به انقلاب سوسیالیستی خیانت کرد . این حزب که خود را طبقهی چیره و مسئول میدانست تلاش فراوان به بالا بردن جایگاه قدرت خویش کرده بود . زالاوسکایا از شکاف میان جهانبینی رسمی و عدالت اجتماعی ، گرد آمدن همهی سرمایهها در دست گروه حاکم ، اختلاف هولناک میان طبقهی مرفه و مردم فقیر ، و فقر و محکومیت طبقهی کارگر سخت جا خورده بود . او از بازار آزاد به سبک غربی گفتگو نمیکرد بلکه بازگشت سوسیالدموکراسی ، برابری درآمدها در برابر فقرزدایی ، آزادی بیان ، دموکراسی در محل کار ، احترام به حقوق بشر ، حکومت قانون و مساوات در ارتباط میان اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش را میخواست . مالکیت جمعی نه به معنای مالکیت دولتی بلکه به معنای نظارت کارگران بر صنایع عمومی بود و این خود هدف نبود بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف یعنی دموکراسی اجتماعی بود .
جامعهی فابیان بهتر از این نمیتوانست مسأله را بیان کند . حزب یا هیأت حاکمِ نورچشمیها که به نام حزب حکومت میکردند ، قدرت مطلق را در دست داشته و برای حفظ منافع خود جامعه را استثمار مینمود . استالین و جانشینانش میپنداشتند که میتوانند بر نیروی طبیعی انسانها و عوامل فیزیکی آن چیره شوند . آنها با تأکید بر نیروی صنعت به بهای رنج انسانها و آلودگی محیطزیست ، کارشان را آغاز کردند . این موضوع بیش از هرجای دیگر در برنامههای مهندسی ، طرحهای آبخیزداری و کشاورزی و طرحهای هیدروالکتریک آشکار بود ، زیرا این طرحها مستلزم ساختن سدهای بزرگ بر رودخانههای پر آب و تخریب گستردهی زمینهای مستعد و کشیدن مقادیر زیادی آب برای آبیاری بود که دریاچهها و رودخانهها را خشک کرد و ماهیگیری و شیلات را از میان برد . یکی از طرحهای استالین تغییر جهت جریان آب رودخانههای شمالی سیبری بود که باعث ایجاد تغییرات آب و هواییِ جغرافیای تندرا شد و چهبسا یخهای قطبی را به پیش راند که همین مایهی دگرگونی آب و هوا گردید . طرح دیگر ، آبیاری مناطق گستردهای از ازبکستان و قزاقستان برای کشت و تولید پنبه بود که مایهی کمآب شدن دریاچهی آرال تا ۴۰٪ شد و گسترهای به بزرگی نیواینگلند را به فلاتی از نمک مبدل ساخت . صنعت ماهیگیری نیز به ویرانی کشانده شد و از نواحی پیرامون جز شورهزار چیزی نماند . چشم و پوست مردم آن سامان سوخت و به همهی مردم آسیب رسید ؛ مرگ و میر کودکان ازبک تا ۴۳٪ افزایش یافت و ۷۰٪ افراد بالغ و ۸۰٪ کودکان را به بیماریهای مزمن دچار کرد . بدتر از استثمار طبیعت استثمار انسانها بود .
[...]
در برابر نگرش مارکسیستی که بهرهکشی را تنها به کشورهای سرمایهداری نسبت میداد ، رژیم کمونیستی به بیرون کشیدن مازاد تولید کارگران برای منافع طبقهی ممتاز سرگرم بود ، همانگونه که زالاوسکایا و جامعهشناسانی مانند گائتانو موسکا و میلوان جیلاس پیشگویی میکردند .
حزب یک طبقهی حاکم جدید بود که مردم جورَش را میکشیدند .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
[...]
حزب کمونیست به انقلاب سوسیالیستی خیانت کرد . این حزب که خود را طبقهی چیره و مسئول میدانست تلاش فراوان به بالا بردن جایگاه قدرت خویش کرده بود . زالاوسکایا از شکاف میان جهانبینی رسمی و عدالت اجتماعی ، گرد آمدن همهی سرمایهها در دست گروه حاکم ، اختلاف هولناک میان طبقهی مرفه و مردم فقیر ، و فقر و محکومیت طبقهی کارگر سخت جا خورده بود . او از بازار آزاد به سبک غربی گفتگو نمیکرد بلکه بازگشت سوسیالدموکراسی ، برابری درآمدها در برابر فقرزدایی ، آزادی بیان ، دموکراسی در محل کار ، احترام به حقوق بشر ، حکومت قانون و مساوات در ارتباط میان اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش را میخواست . مالکیت جمعی نه به معنای مالکیت دولتی بلکه به معنای نظارت کارگران بر صنایع عمومی بود و این خود هدف نبود بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف یعنی دموکراسی اجتماعی بود .
جامعهی فابیان بهتر از این نمیتوانست مسأله را بیان کند . حزب یا هیأت حاکمِ نورچشمیها که به نام حزب حکومت میکردند ، قدرت مطلق را در دست داشته و برای حفظ منافع خود جامعه را استثمار مینمود . استالین و جانشینانش میپنداشتند که میتوانند بر نیروی طبیعی انسانها و عوامل فیزیکی آن چیره شوند . آنها با تأکید بر نیروی صنعت به بهای رنج انسانها و آلودگی محیطزیست ، کارشان را آغاز کردند . این موضوع بیش از هرجای دیگر در برنامههای مهندسی ، طرحهای آبخیزداری و کشاورزی و طرحهای هیدروالکتریک آشکار بود ، زیرا این طرحها مستلزم ساختن سدهای بزرگ بر رودخانههای پر آب و تخریب گستردهی زمینهای مستعد و کشیدن مقادیر زیادی آب برای آبیاری بود که دریاچهها و رودخانهها را خشک کرد و ماهیگیری و شیلات را از میان برد . یکی از طرحهای استالین تغییر جهت جریان آب رودخانههای شمالی سیبری بود که باعث ایجاد تغییرات آب و هواییِ جغرافیای تندرا شد و چهبسا یخهای قطبی را به پیش راند که همین مایهی دگرگونی آب و هوا گردید . طرح دیگر ، آبیاری مناطق گستردهای از ازبکستان و قزاقستان برای کشت و تولید پنبه بود که مایهی کمآب شدن دریاچهی آرال تا ۴۰٪ شد و گسترهای به بزرگی نیواینگلند را به فلاتی از نمک مبدل ساخت . صنعت ماهیگیری نیز به ویرانی کشانده شد و از نواحی پیرامون جز شورهزار چیزی نماند . چشم و پوست مردم آن سامان سوخت و به همهی مردم آسیب رسید ؛ مرگ و میر کودکان ازبک تا ۴۳٪ افزایش یافت و ۷۰٪ افراد بالغ و ۸۰٪ کودکان را به بیماریهای مزمن دچار کرد . بدتر از استثمار طبیعت استثمار انسانها بود .
[...]
در برابر نگرش مارکسیستی که بهرهکشی را تنها به کشورهای سرمایهداری نسبت میداد ، رژیم کمونیستی به بیرون کشیدن مازاد تولید کارگران برای منافع طبقهی ممتاز سرگرم بود ، همانگونه که زالاوسکایا و جامعهشناسانی مانند گائتانو موسکا و میلوان جیلاس پیشگویی میکردند .
حزب یک طبقهی حاکم جدید بود که مردم جورَش را میکشیدند .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
- ۹۹/۰۷/۲۴