خسرو اول (انوشیروان)
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ق.ظ
خسرو اول که پس از مرگ لقب انوشروان (انوشکروان) یعنی روان بیمرگ و جاودان یافت ، از بزرگترین پادشاهان ساسانی است . وی در ۵۳۱ میلادی بهتخت نشست ؛ و در ۵۷۹ میلادی درگذشت . هرگز تاج و تخت ساسانی بهاندازهی دورهی خسرو اول استوار نشده بود . چه تمام طبقات حتی موبدان و بزرگان مطیع شاه بودند . این پادشاه پس از سرکوبی مزدکیان توانست باقدرت و عدالت تمام نظم و آرامش را در کشور برقرار سازد ، از اینجهت در تاریخ او را دادگر لقب دادهاند .
باید دانست که هرچند سیاست قباد اقتدار سلطنت را از قید اشراف آزاد کرد ، ولی این آزادی را بهبهای خرابی کشور و هرجومرج مملکت بهدست مزدکیان تحصیل کرد . در زمان انوشیروان مجدداً پادشاه مرکز کل اقتدارات شد . وی نخست فرمان داد املاکی را که در عهد تجاوز مزدکیان غصب شده بود به صاحبان آنان بازگرداندند و اموال بیصاحب را برای اصلاح خرابیها تخصیص دادند .
در باب زنانی که مزدکیان ربوده بودند ، درصورتیکه آن زن از آغاز شوهر نداشته و یا شوهرش بعداً درگذشته باشد ، اگر مرد رباینده از حیث طبقهی اجتماعی با آن زن برابر باشد بایستی او را شرعاً بهعقد خود درآورد وگرنه بایستی از آن زن کناره گیرد . بهموجب روایت دیگر زن مختار بود او را بهشوهری خود اختیار بکند یا نکند . بههرحال رباینده مکلف بود قهراً مهر مضاعفی بهخانوادهی زن بپردازد . اگر شوهر قانونی زن زنده بود ، زن بهاو برمیگشت و غاصب میبایستی معادل مهریهای را که شوهر قانونی داده بود بهزن بپردازد . هر کودکی که نسبتش مشکوک بود ، بایستی متعلق به خانوادهای باشد که در آن زندگی میکرده و در آن خانواده حق وراثت داشته باشد . هرکسی خسارتی به دیگری رسانیده بود ، مجبور به ادای غرامت میشد و به مجازاتی متناسب با جرم خود میرسید .
خسرو بهفرمود تا خانوادههای اعیان و اشراف را که بهواسطهی کشته شدنِ آقای خانوادهی خود به تنگدستی افتاده بودند شمارش کردند ، و تعداد یتیمان و بیوهزنان را شمردند و به هرکدام از آنان قوتلایموتی دادند . پادشاه کودکان این طبقات را "فرزندان خود" شمرد ، دختران را به مردانی که همطبقهی آنان بودند بهزنی داد و جهیز آنها را از خزانهی دولتی تهیه کرد ؛ همچنین پسران را از دختران نجیبزاده زن داد و مهر آنان را خود برعهده گرفت و آنان را توانگر کرد و فرمود که در درگاه شاهی بمانند و تربیت شوند ، تا مهیای پذیرفتن خدمات بزرگتر گردند ؛ بدینطریق طبقهی جدیدی از نجبا در دربار او پدید آمد که فرمانبردار و فدایی او بودند و نیز فرمان داد که املاک و ابنیه و قنواتی را که بر اثر کوتاه شدن دست صاحبان آنها ویران و بایر شده بود ، آباد و دایر نمایند ، پلهای چوبی و سنگی را که ویران شده بود دوباره مرمت کردند .
وی اصلاحات زیادی در روش اخذ مالیات کرد . پیش از وی کشاورزان قبل از تعیین میزان مالیات توسط مأموران دولتی جرأت نمیکردند بهمیوههای رسیده دست بزنند ، وی دستور داد تمام زمینهای زراعتی را بهدقت مساحی کردند و مأمورانی درستکار برای این امر برگزید ، دریافت مالیات ارضی جدید براساس این ممیزی قرار گرفت .
نرخهای ثابت که مطابق اصول جدید معین شد از اینقرار بود :
هر گریب (جریب معادل با ۲۴۰۰ مترمربع) گندم یا جو ، سالی یکدرهم ؛ هر گریب مو سالی ۸ درهم ، هر گریب یونجه ۷ درهم ، هر گریب برنج ۵/۶ درهم و سالیانه از هر چهار درخت خرمای فارسی ، یا شش نخل آرامی ، یا شش درخت زیتون یک درهم میگرفتند .
سایر محصولات دیگر از ادای مالیات معاف بودند و نخلهای پراکنده که جزو نخلستانی مستقل بهشمار نمیآمد ، از ادای مالیات معاف گشت .
جزیهسرها (مالیات سرانه) نیز بر تمام اشخاص بیست تا پنجاه ساله تعلق میگرفت ؛ به استثناء بزرگان ، موبدان ، دبیران ، خدمتگذاران دولت و سربازان که از این مالیات معاف بودند . در جزیهی سرانه از توانگران ۱۲ درهم و میانهتر ۸ و کمتر ۶ و سایر رعایا هر تن در سال ۱۴ درهم میپرداختند . مالیات را با اقساط سهماهه میگرفتند ؛ خسرو فرمود صورت نرخهای جدید را در گنج شاهی نهاده و رونوشتهای دیگری به همهی مستوفیان (مأموران مالیات) و همهی قضات بلوک بفرستادند .
انوشیروان قضات را مأمور کرد که مراقبت کنند تا مالیاتها عادلانه وصول شود و اگر خساراتی متناسب با مالیات بر گندم و باغ اشخاص وارد آید ، آنها را از ادای مالیات معاف کنند . قضات دهستانها صورت معافیتها را بهحکومت مرکزی میرسانیدند و حکومت نیز اوامر مناسبی به تحصیلداران صادر میکرد . منظور خسرو از این بازرسی این بود که از اسرافهایی که تا آن زمان در اخذ مالیات معمول بود جلوگیری کند .
خسرو فرمان داد که برای نجبای فرودست که بهمنزلهی هسته و مغز سپاه ایران بودند و تا آنزمان بدون جیره خدمت میکردند و حتی ساز و برگ جنگ را هم بهخرج خودشان فراهم مینمودند ، حقوق و جیرهای معین نمایند .
در زمان خسرو سلاح کامل اسواران مرکب بود از : یک برگستوانِ اسب [روپوش و زره مخصوصی که هنگام جنگ بر تن میکردند یا روی اسب میانداختند] ، جوشنی بلند ، زره سینهپوشی ، رانبند ، شمشیر ، نیزه ، سپر مدور ، گرز ، تبرزین ، ترکشی که حاوی دو کمان با چند زه و سی تیر بود و دو کمند بافته که از پشت سر به کلاه خود متصل میکردند . ازجمله اصلاحات لشگری خسرو انتقال قوم کوهستانی بارز ، ساکن کرمان که از اقوام شجاع ایرانی بودند به نقاط مختلف کشور و مجبور نمودن آنان بهخدمت سربازی است . نیز از یک قوم دیگر موسوم به چول که ظاهراً شورش کرده بودند ، فقط ۸۰ تن باقی گذاشت و آن مردمان جنگآزموده را به شهر رامپیروز انتقال داد ، آنان را نیز مکلف به خدمت سربازی نمود .
سپس اقوام آبخاز و خزر و آلان را که به ایران هجوم آورده و در ارمنستان پیشرفته بودند شکست داد و دههزارتن از آنان را اسیر کرده و ایشان را در آذرباییجان مستقر گردانید و نیز در بلاد الشابران و مسقط که بهامر او بنا شد و در دژ مرزی دربند (بابالابواب) سربازانی جنگآزموده جای داد که آنان را به پهلوی 'نشاستگان' بهمعنی پاذگان میگفتند که در تاریخ طبری آن اصطلاح "السیاسجین" آمده که باید مصحف "النشاستجین" باشد .
خسرو پادگان بلاد ارمنستان را که از روم گرفته بودند ، نیز به این قوم واگذاشت . و شهری مستحکم بهنام سغدبیل در گرجستان بنا نهاد و سغدیان و ایرانیان را در آنجا مسکن داد . وی اقوام وحشی و چادرنشین را برای استفادهی نظامی از ایشان به مرزها و مناطق خطرناک کوچ میداد تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند . بدین طریق سپاه جاودانی که خسرو اول ایجاد کرد مرکب از سواران ایرانی و کوچنشینان غریب بود .
خسرو در تشکیلات جدید سپاه ، منصب 'ایرانسپاهبذ' را ملغی کرده ، چهار سپاهبذ در چهارسوی کشور بگماشت . سپاهبذ خراسان (شرق) ریاست سپاه خراسان ، سیستان و کرمان ؛ سپاهبذ نیمروز (جنوب) ریاست سپاه پارس و خوزستان ؛ سپاهبذ خوربران (غرب) ریاست سپاه عراق تا مرزهای روم ؛ و سپاهبذ باختر (شمال) ریاست سپاه ماد بزرگ و آذرباییجان را برعهده داشت .
مورخان شرقی نهفقط خسرو انوشیروان را یکی از عادلترین پادشاهان دانستهاند بلکه او را نمونهی رحمت و جوانمردی شمردهاند ، ولی توصیفی که پروکوپیوس از خسرو کرده با آنچه در روایات شرقی هست مطابقت ندارد .
پروکوپیوس خسرو را پادشاهی ناآرام و فتنهانگیز معرفی کرده است که عاشق حادثهجویی و بدعت بود و همواره در پیرامون خویش تولید هیجان میکرد و او را مردی مغرور معرفی میکند . گوید که او آنچه وجود نداشت میگفت و آنچه وجود داشت کتمان میکرد و مسئولیت مظالم خود را بهگردن مظلومان میانداخت ، سوگند خود را نقض میکرد ، اظهار زهد و تقدس مینمود و زشتی اعمال خود را به نیروی زبانآوری از میان میبرد .
پروکوپیوس برای اینکه نمونهای از تزویر و ریاکاریهای خسرو را بهدست داده باشد مینویسد : در فتح شهر سورا بهدست ایرانیان ، خسرو سربازی را دید که زنی زیبا را بر روی خاک میکشید درحالیکه طفل او بهزمین افتاده بود ؛ شاه از دیدن آن حالت ناله برآورد و در حضور آناستاسیوس سفیر روم گریه کرد و از خدا خواست که مسبب تمام این فجایع را کیفر دهد . مورخ مذکور گوید که : خسرو بهخوبی میدانست که خود مسبب این جنگ شده بود !
[...]
در زمان خسرو پسرش انوشگزاد به مذهب مسیحی درآمده و ظاهراً بهیاری مسیحیان سر به شورش برداشت . خسرو در آنهنگام سخت بیمار بود ولی شورش را فرونشاند ، انوشگزاد را دستگیر و کور کرد ، بدینوسیله او را از سلطنت محروم ساخت . [چون طبق قوانین و رسوم آنزمان ، کسی که نقصعضو داشت مجاز به سلطنت نبود]
خسرو با موبدان زرتشتی متحد شد تا مزدکیان را براندازد ولی نه طبقهی روحانیون و نه اشراف در زمان او هیچگاه بهقدرت پیشین خود نرسیدند .
خسرو در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشت و نسبت به عقاید مختلفهی دینی و فلسفی وسعتنظر نشان میداد . وی عیسویان را در مؤسسات عامالمنفعه استخدام میکرد .
پس از تأسیس شهر رومگان در مدائن ، به فرقهی یعقوبی اجازه داد که انجمن تشکیل داده جاثلیقی برگزینند . عیسویان ایران مدتها این محبت خسرو را بهخاطر داشتند ، ولی درآغاز جنگ ایران و روم موبدان موبدداد هرمزد به آزار عیسویان پرداخت ، اما این آزار موقتی بود و بهزودی برطرف شد .
انوشیروان هفت تن از فیلسوفان مدرسهی آتن را که در ۵۲۹ میلادی ، مدرسهی ایشان بهدست ژوستینین تعطیل شده بود به ایران پناه داده مورد پذیرایی خاص قرار داد .
در زمان خسرو اول ، بازی شطرنج از هند بهایران رسید و ازجمله کتابهای هندی که بهزبان پهلوی ترجمه شد داستان زندگی بودا بود که بعدها به نام بلوهر و بوذاسف معروف شد ؛ و نیز کتاب پنجاتنترا (کلیله و دمنه) است که دومی را برزویهی پزشک بهایران آورد .
[...]
داوری دربارهی خسرو انوشیروان - دورهی سلطنت این شاهنشاه از درخشانترین دورههای عهد ساسانی است . ایران چنان عظمتی یافت که حتی از عهد دو شاهپور بزرگ پیشتر رفت . توسعهی دامنهی ادبیات ، فرهنگ این عهد را کیفیت مخصوصی بخشید . در زمان او سلسلهی ساسانی بهاوج عظمت خود رسید و کشورهای وسیع از هندوکش تا انطاکیه و از کوههای قفقاز و جیحون تا یمن ، میدان سوارهنظام ایران گردید . دولت هیاطله (با یاریگرفتنِ خسرو از خاقان تُرک) از صفحهی روزگار برافتاد و امپراطوران روم شکستهای بیسابقهای از ایران خوردند . این پادشاه توانست با برقراری اصلاحات اجتماعی نوین اثرات انقلاب بزرگی را از ایران ریشهکن کند .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
باید دانست که هرچند سیاست قباد اقتدار سلطنت را از قید اشراف آزاد کرد ، ولی این آزادی را بهبهای خرابی کشور و هرجومرج مملکت بهدست مزدکیان تحصیل کرد . در زمان انوشیروان مجدداً پادشاه مرکز کل اقتدارات شد . وی نخست فرمان داد املاکی را که در عهد تجاوز مزدکیان غصب شده بود به صاحبان آنان بازگرداندند و اموال بیصاحب را برای اصلاح خرابیها تخصیص دادند .
در باب زنانی که مزدکیان ربوده بودند ، درصورتیکه آن زن از آغاز شوهر نداشته و یا شوهرش بعداً درگذشته باشد ، اگر مرد رباینده از حیث طبقهی اجتماعی با آن زن برابر باشد بایستی او را شرعاً بهعقد خود درآورد وگرنه بایستی از آن زن کناره گیرد . بهموجب روایت دیگر زن مختار بود او را بهشوهری خود اختیار بکند یا نکند . بههرحال رباینده مکلف بود قهراً مهر مضاعفی بهخانوادهی زن بپردازد . اگر شوهر قانونی زن زنده بود ، زن بهاو برمیگشت و غاصب میبایستی معادل مهریهای را که شوهر قانونی داده بود بهزن بپردازد . هر کودکی که نسبتش مشکوک بود ، بایستی متعلق به خانوادهای باشد که در آن زندگی میکرده و در آن خانواده حق وراثت داشته باشد . هرکسی خسارتی به دیگری رسانیده بود ، مجبور به ادای غرامت میشد و به مجازاتی متناسب با جرم خود میرسید .
خسرو بهفرمود تا خانوادههای اعیان و اشراف را که بهواسطهی کشته شدنِ آقای خانوادهی خود به تنگدستی افتاده بودند شمارش کردند ، و تعداد یتیمان و بیوهزنان را شمردند و به هرکدام از آنان قوتلایموتی دادند . پادشاه کودکان این طبقات را "فرزندان خود" شمرد ، دختران را به مردانی که همطبقهی آنان بودند بهزنی داد و جهیز آنها را از خزانهی دولتی تهیه کرد ؛ همچنین پسران را از دختران نجیبزاده زن داد و مهر آنان را خود برعهده گرفت و آنان را توانگر کرد و فرمود که در درگاه شاهی بمانند و تربیت شوند ، تا مهیای پذیرفتن خدمات بزرگتر گردند ؛ بدینطریق طبقهی جدیدی از نجبا در دربار او پدید آمد که فرمانبردار و فدایی او بودند و نیز فرمان داد که املاک و ابنیه و قنواتی را که بر اثر کوتاه شدن دست صاحبان آنها ویران و بایر شده بود ، آباد و دایر نمایند ، پلهای چوبی و سنگی را که ویران شده بود دوباره مرمت کردند .
وی اصلاحات زیادی در روش اخذ مالیات کرد . پیش از وی کشاورزان قبل از تعیین میزان مالیات توسط مأموران دولتی جرأت نمیکردند بهمیوههای رسیده دست بزنند ، وی دستور داد تمام زمینهای زراعتی را بهدقت مساحی کردند و مأمورانی درستکار برای این امر برگزید ، دریافت مالیات ارضی جدید براساس این ممیزی قرار گرفت .
نرخهای ثابت که مطابق اصول جدید معین شد از اینقرار بود :
هر گریب (جریب معادل با ۲۴۰۰ مترمربع) گندم یا جو ، سالی یکدرهم ؛ هر گریب مو سالی ۸ درهم ، هر گریب یونجه ۷ درهم ، هر گریب برنج ۵/۶ درهم و سالیانه از هر چهار درخت خرمای فارسی ، یا شش نخل آرامی ، یا شش درخت زیتون یک درهم میگرفتند .
سایر محصولات دیگر از ادای مالیات معاف بودند و نخلهای پراکنده که جزو نخلستانی مستقل بهشمار نمیآمد ، از ادای مالیات معاف گشت .
جزیهسرها (مالیات سرانه) نیز بر تمام اشخاص بیست تا پنجاه ساله تعلق میگرفت ؛ به استثناء بزرگان ، موبدان ، دبیران ، خدمتگذاران دولت و سربازان که از این مالیات معاف بودند . در جزیهی سرانه از توانگران ۱۲ درهم و میانهتر ۸ و کمتر ۶ و سایر رعایا هر تن در سال ۱۴ درهم میپرداختند . مالیات را با اقساط سهماهه میگرفتند ؛ خسرو فرمود صورت نرخهای جدید را در گنج شاهی نهاده و رونوشتهای دیگری به همهی مستوفیان (مأموران مالیات) و همهی قضات بلوک بفرستادند .
انوشیروان قضات را مأمور کرد که مراقبت کنند تا مالیاتها عادلانه وصول شود و اگر خساراتی متناسب با مالیات بر گندم و باغ اشخاص وارد آید ، آنها را از ادای مالیات معاف کنند . قضات دهستانها صورت معافیتها را بهحکومت مرکزی میرسانیدند و حکومت نیز اوامر مناسبی به تحصیلداران صادر میکرد . منظور خسرو از این بازرسی این بود که از اسرافهایی که تا آن زمان در اخذ مالیات معمول بود جلوگیری کند .
خسرو فرمان داد که برای نجبای فرودست که بهمنزلهی هسته و مغز سپاه ایران بودند و تا آنزمان بدون جیره خدمت میکردند و حتی ساز و برگ جنگ را هم بهخرج خودشان فراهم مینمودند ، حقوق و جیرهای معین نمایند .
در زمان خسرو سلاح کامل اسواران مرکب بود از : یک برگستوانِ اسب [روپوش و زره مخصوصی که هنگام جنگ بر تن میکردند یا روی اسب میانداختند] ، جوشنی بلند ، زره سینهپوشی ، رانبند ، شمشیر ، نیزه ، سپر مدور ، گرز ، تبرزین ، ترکشی که حاوی دو کمان با چند زه و سی تیر بود و دو کمند بافته که از پشت سر به کلاه خود متصل میکردند . ازجمله اصلاحات لشگری خسرو انتقال قوم کوهستانی بارز ، ساکن کرمان که از اقوام شجاع ایرانی بودند به نقاط مختلف کشور و مجبور نمودن آنان بهخدمت سربازی است . نیز از یک قوم دیگر موسوم به چول که ظاهراً شورش کرده بودند ، فقط ۸۰ تن باقی گذاشت و آن مردمان جنگآزموده را به شهر رامپیروز انتقال داد ، آنان را نیز مکلف به خدمت سربازی نمود .
سپس اقوام آبخاز و خزر و آلان را که به ایران هجوم آورده و در ارمنستان پیشرفته بودند شکست داد و دههزارتن از آنان را اسیر کرده و ایشان را در آذرباییجان مستقر گردانید و نیز در بلاد الشابران و مسقط که بهامر او بنا شد و در دژ مرزی دربند (بابالابواب) سربازانی جنگآزموده جای داد که آنان را به پهلوی 'نشاستگان' بهمعنی پاذگان میگفتند که در تاریخ طبری آن اصطلاح "السیاسجین" آمده که باید مصحف "النشاستجین" باشد .
خسرو پادگان بلاد ارمنستان را که از روم گرفته بودند ، نیز به این قوم واگذاشت . و شهری مستحکم بهنام سغدبیل در گرجستان بنا نهاد و سغدیان و ایرانیان را در آنجا مسکن داد . وی اقوام وحشی و چادرنشین را برای استفادهی نظامی از ایشان به مرزها و مناطق خطرناک کوچ میداد تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند . بدین طریق سپاه جاودانی که خسرو اول ایجاد کرد مرکب از سواران ایرانی و کوچنشینان غریب بود .
خسرو در تشکیلات جدید سپاه ، منصب 'ایرانسپاهبذ' را ملغی کرده ، چهار سپاهبذ در چهارسوی کشور بگماشت . سپاهبذ خراسان (شرق) ریاست سپاه خراسان ، سیستان و کرمان ؛ سپاهبذ نیمروز (جنوب) ریاست سپاه پارس و خوزستان ؛ سپاهبذ خوربران (غرب) ریاست سپاه عراق تا مرزهای روم ؛ و سپاهبذ باختر (شمال) ریاست سپاه ماد بزرگ و آذرباییجان را برعهده داشت .
مورخان شرقی نهفقط خسرو انوشیروان را یکی از عادلترین پادشاهان دانستهاند بلکه او را نمونهی رحمت و جوانمردی شمردهاند ، ولی توصیفی که پروکوپیوس از خسرو کرده با آنچه در روایات شرقی هست مطابقت ندارد .
پروکوپیوس خسرو را پادشاهی ناآرام و فتنهانگیز معرفی کرده است که عاشق حادثهجویی و بدعت بود و همواره در پیرامون خویش تولید هیجان میکرد و او را مردی مغرور معرفی میکند . گوید که او آنچه وجود نداشت میگفت و آنچه وجود داشت کتمان میکرد و مسئولیت مظالم خود را بهگردن مظلومان میانداخت ، سوگند خود را نقض میکرد ، اظهار زهد و تقدس مینمود و زشتی اعمال خود را به نیروی زبانآوری از میان میبرد .
پروکوپیوس برای اینکه نمونهای از تزویر و ریاکاریهای خسرو را بهدست داده باشد مینویسد : در فتح شهر سورا بهدست ایرانیان ، خسرو سربازی را دید که زنی زیبا را بر روی خاک میکشید درحالیکه طفل او بهزمین افتاده بود ؛ شاه از دیدن آن حالت ناله برآورد و در حضور آناستاسیوس سفیر روم گریه کرد و از خدا خواست که مسبب تمام این فجایع را کیفر دهد . مورخ مذکور گوید که : خسرو بهخوبی میدانست که خود مسبب این جنگ شده بود !
[...]
در زمان خسرو پسرش انوشگزاد به مذهب مسیحی درآمده و ظاهراً بهیاری مسیحیان سر به شورش برداشت . خسرو در آنهنگام سخت بیمار بود ولی شورش را فرونشاند ، انوشگزاد را دستگیر و کور کرد ، بدینوسیله او را از سلطنت محروم ساخت . [چون طبق قوانین و رسوم آنزمان ، کسی که نقصعضو داشت مجاز به سلطنت نبود]
خسرو با موبدان زرتشتی متحد شد تا مزدکیان را براندازد ولی نه طبقهی روحانیون و نه اشراف در زمان او هیچگاه بهقدرت پیشین خود نرسیدند .
خسرو در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشت و نسبت به عقاید مختلفهی دینی و فلسفی وسعتنظر نشان میداد . وی عیسویان را در مؤسسات عامالمنفعه استخدام میکرد .
پس از تأسیس شهر رومگان در مدائن ، به فرقهی یعقوبی اجازه داد که انجمن تشکیل داده جاثلیقی برگزینند . عیسویان ایران مدتها این محبت خسرو را بهخاطر داشتند ، ولی درآغاز جنگ ایران و روم موبدان موبدداد هرمزد به آزار عیسویان پرداخت ، اما این آزار موقتی بود و بهزودی برطرف شد .
انوشیروان هفت تن از فیلسوفان مدرسهی آتن را که در ۵۲۹ میلادی ، مدرسهی ایشان بهدست ژوستینین تعطیل شده بود به ایران پناه داده مورد پذیرایی خاص قرار داد .
در زمان خسرو اول ، بازی شطرنج از هند بهایران رسید و ازجمله کتابهای هندی که بهزبان پهلوی ترجمه شد داستان زندگی بودا بود که بعدها به نام بلوهر و بوذاسف معروف شد ؛ و نیز کتاب پنجاتنترا (کلیله و دمنه) است که دومی را برزویهی پزشک بهایران آورد .
[...]
داوری دربارهی خسرو انوشیروان - دورهی سلطنت این شاهنشاه از درخشانترین دورههای عهد ساسانی است . ایران چنان عظمتی یافت که حتی از عهد دو شاهپور بزرگ پیشتر رفت . توسعهی دامنهی ادبیات ، فرهنگ این عهد را کیفیت مخصوصی بخشید . در زمان او سلسلهی ساسانی بهاوج عظمت خود رسید و کشورهای وسیع از هندوکش تا انطاکیه و از کوههای قفقاز و جیحون تا یمن ، میدان سوارهنظام ایران گردید . دولت هیاطله (با یاریگرفتنِ خسرو از خاقان تُرک) از صفحهی روزگار برافتاد و امپراطوران روم شکستهای بیسابقهای از ایران خوردند . این پادشاه توانست با برقراری اصلاحات اجتماعی نوین اثرات انقلاب بزرگی را از ایران ریشهکن کند .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
- ۹۹/۰۴/۱۶