ظهور مزدک
شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۳ ق.ظ
قباد (کواذ) پسر فیروز در ۴۸۸ میلادی بهدستیاری زرمهر (سوخرا) بر تخت نشست . در سالهای نخستین پادشاهی قباد زرمهر همچنان پایگاه برتر را درمیان بزرگان ایران حفظ کرد ، ولی قباد در دل داشت خود را از نفوذ و سلطهی این مرد جاهطلب که در حقیقت قدرت کشوری و لشگری در دست او بود برهاند . پس رقابتی را که بین زرمهر (سوخرا) و سردار دیگر ، شاهپور مهران وجود داشت مغتنم شمرد و شاهپور را که در اینزمان ایرانسپاهبذ و درعینحال سپاهبذسواد (عراق و بابل) بود ، با خود همراه کرده با توطئه زرمهر را بهکشتن داد .
[...]
پیدا شدن مزدک - در اینزمان شخص متفکری بهنام مزدک ، پسر بامداد پدید آمد و از آمیختن دین مانی و زرتشت و عقاید افلاطون در کتاب جمهوریت ، کیشی تازه آورد که اساس آن بر اصلاحات اجتماعی بود ؛ و میتوان آنرا یکنوع کمونیزم یا مسلک اشتراکی دانست . نظریهی اجتماعی او که مبنی بر مساوات در تقسیم ثروت بین افراد بشر بود ، انظار را جلب میکرد . او میگفت مال و ثروت و زن باید بهتساوی بین مردم تقسیم شود . برخی از دانشمندان این نهضت را بهمنزلهی عکسالعمل بردگان و روستاییانی که نیمهبرده شده بودند ، همچنین طغیان سکنهی سابقاً آزاد شهر ، و حومهی ضدفئودالیسم و دستگاه بردهسازی آن میدانند که بهصورت جدال طبقاتی درآمد و علیه حرمسرای توانگران که در آن زنان بسیاری برای کامگذاری احتمالی ایشان محبوس بودند ، اعتراض کرد .
قباد برای اینکه از نفوذ فوقالعادهی بزرگان و موبدان بکاهد طرفدار نهضت مزدکی شد . سرانجام وی بر اثر شورشی که از طرف مردم پایتخت ، بهتحریک موبدان علیه او برپا شده بود ، از پادشاهی خلع شد و بهزندان افتاد . جماعتی از اشراف که هواخواه زرمهر بودند نیز با موبدان یاری کردند .
دشمن بدسگال قباد گشنسبداد بود که لقب نخویر و منصب کنارنگ داشت و در روزگار بلاش (برادر پیروز) در زمان پیمان صلح با ارامنه ، مشاور و معتمد زرمهر بود . باید دانست که این توطئه شامل همهی بزرگان نبود ، بلکه قباد در میان اعیان هواخواهانی باوفا مانند سیاوش نیز داشت . بزرگان و موبدان زاماسب (جاماسپ) ، برادر قباد را بر تخت نشانیدند و دربارهی سرنوشت قباد بهمشورت پرداختند ، نخویر گشنسبداد که فرماندار نظامی مرز هفتالیان بود رأی به کشتن او داد ؛ ولی دیگران رأی به زندانی کردن وی دادند .
پروکوپیوس گوید که قباد را در زندان انوشبر (دژ فراموشی) زندانی کردند (۴۹۸ میلادی) . بهقول رولینسن محل این قلعه در گلگرد ، در شرق شوشتر در کوهستان بود . از آنجهت این نام را بهاین دژ دادهاند که نام زندانیان آنرا هیچگاه پیش شاه نمیبردند . قباد دیرزمانی در زندان بماند و سیاوش که از بزرگان و دوستان باوفای او بود ویرا با حیله نجات داد . در روایات اسلامی آمده که وی با خدعهی زنش که خواهر او نیز بود از آن زندان رهایی یافت . قباد از زندان گریخته خود را با سیاوش به دربار خاقان هیاطله رسانید . خاقان او را چون دوستی دیرین پذیرفت و دخترش را که از دخت فیروز داشت ، بهزنی به او داد و لشگری نیز همراه او کرد و پیمان گرفت اگر به پادشاهی رسد به خاقان هیاطله خراج دهد . [قباد بازگشته ، تاج وتخت را از برادش بازمیستاند]
[...]
واقعهی قتلعام مزدکیان در آخر سال ۵۲۸ یا ۵۲۹ میلادی رخ داد ، و سبب آن توطئهای بود که مزدکیان دربارهی ولیعهدی کیوس پذشخوار شاه° ، پسر قباد کرده بودند ، و میخواستند این شاهزادهی مزدکی را برخلاف میل شاه بر تخت ایران جای دهند . بهدستور خسرو که ولیعهدی خود را در خطر میدید ، موبدان را که از آنجمله : پسرماهداذ ، ویهشاهپور ، داذهرمز ، آذرفرنبغ ، آذربد ، آذرمهر و بختآفرید بودند ، فرمان داد که با مزدک مباحثه کنند . اسقف مسیحیان ایران که در رد مزدک با زرتشتیان همداستان بود ، در این انجمن حضور داشت ؛ آنان بهقول خود ، مزدک را مجاب کرده مزدکیان را از دم تیغ بیدریغ بگذرانیدند .
اندرزگر مزدکیان که ظاهراً خود مزدک بود ، در این میان کشته شد ؛ و دارایی مزدکیان ضبط و کتابهای دینی آنان سوخته شد . حدس زده میشود که پس از کشتار مزدکیان قباد دست به اصلاح و عمران کشور زده است و این کاری است که جانشین او خسرو اول بهاتمام رسانید .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
°درحدود ۵۱۹ میلادی قباد خواست جانشین خود را شخصاً برگزیند . وی سه پسر داشت : کیوس ، ژم و خسرو .
کیوس مهتر آنان بود و پس از برافتادن خاندان گشنسبداد ، که از اواخر اشکانی بر ولایت پذشخوارگر (ناحیهی کوهستانی طبرستان) تسلط داشتند ، فرمانروای آن ناحیه بود و مسلک مزدکی داشت . ظاهراً مادر کیوس ، سامبیکه ، دختر خود قباد بود . بعضی نوشتهاند مادر کیوس خواهر قباد بود . ژم فرزند دوم قباد از یک چشم نابینا بود و این نقصعضو موجب محرومیت او از سلطنت میگردید ، وی معروف به پهلوانی و دلیری بود . پسر سوم خسرو نام داشت ، پدر ، خصالی را که شایستهی پادشاهان است در او میدید جز بدگمانی که نقص او شمرده میشد . (پس خسرو ولیعهد نامیده شد)
اینکه نوشتهاند مادر خسرو دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در هنگام فرار بهنزد هیاطله در نیشابور او را دیده ، بهکابین خود درآورده بود ، افسانهای بیش نیست .
[...]
پیدا شدن مزدک - در اینزمان شخص متفکری بهنام مزدک ، پسر بامداد پدید آمد و از آمیختن دین مانی و زرتشت و عقاید افلاطون در کتاب جمهوریت ، کیشی تازه آورد که اساس آن بر اصلاحات اجتماعی بود ؛ و میتوان آنرا یکنوع کمونیزم یا مسلک اشتراکی دانست . نظریهی اجتماعی او که مبنی بر مساوات در تقسیم ثروت بین افراد بشر بود ، انظار را جلب میکرد . او میگفت مال و ثروت و زن باید بهتساوی بین مردم تقسیم شود . برخی از دانشمندان این نهضت را بهمنزلهی عکسالعمل بردگان و روستاییانی که نیمهبرده شده بودند ، همچنین طغیان سکنهی سابقاً آزاد شهر ، و حومهی ضدفئودالیسم و دستگاه بردهسازی آن میدانند که بهصورت جدال طبقاتی درآمد و علیه حرمسرای توانگران که در آن زنان بسیاری برای کامگذاری احتمالی ایشان محبوس بودند ، اعتراض کرد .
قباد برای اینکه از نفوذ فوقالعادهی بزرگان و موبدان بکاهد طرفدار نهضت مزدکی شد . سرانجام وی بر اثر شورشی که از طرف مردم پایتخت ، بهتحریک موبدان علیه او برپا شده بود ، از پادشاهی خلع شد و بهزندان افتاد . جماعتی از اشراف که هواخواه زرمهر بودند نیز با موبدان یاری کردند .
دشمن بدسگال قباد گشنسبداد بود که لقب نخویر و منصب کنارنگ داشت و در روزگار بلاش (برادر پیروز) در زمان پیمان صلح با ارامنه ، مشاور و معتمد زرمهر بود . باید دانست که این توطئه شامل همهی بزرگان نبود ، بلکه قباد در میان اعیان هواخواهانی باوفا مانند سیاوش نیز داشت . بزرگان و موبدان زاماسب (جاماسپ) ، برادر قباد را بر تخت نشانیدند و دربارهی سرنوشت قباد بهمشورت پرداختند ، نخویر گشنسبداد که فرماندار نظامی مرز هفتالیان بود رأی به کشتن او داد ؛ ولی دیگران رأی به زندانی کردن وی دادند .
پروکوپیوس گوید که قباد را در زندان انوشبر (دژ فراموشی) زندانی کردند (۴۹۸ میلادی) . بهقول رولینسن محل این قلعه در گلگرد ، در شرق شوشتر در کوهستان بود . از آنجهت این نام را بهاین دژ دادهاند که نام زندانیان آنرا هیچگاه پیش شاه نمیبردند . قباد دیرزمانی در زندان بماند و سیاوش که از بزرگان و دوستان باوفای او بود ویرا با حیله نجات داد . در روایات اسلامی آمده که وی با خدعهی زنش که خواهر او نیز بود از آن زندان رهایی یافت . قباد از زندان گریخته خود را با سیاوش به دربار خاقان هیاطله رسانید . خاقان او را چون دوستی دیرین پذیرفت و دخترش را که از دخت فیروز داشت ، بهزنی به او داد و لشگری نیز همراه او کرد و پیمان گرفت اگر به پادشاهی رسد به خاقان هیاطله خراج دهد . [قباد بازگشته ، تاج وتخت را از برادش بازمیستاند]
[...]
واقعهی قتلعام مزدکیان در آخر سال ۵۲۸ یا ۵۲۹ میلادی رخ داد ، و سبب آن توطئهای بود که مزدکیان دربارهی ولیعهدی کیوس پذشخوار شاه° ، پسر قباد کرده بودند ، و میخواستند این شاهزادهی مزدکی را برخلاف میل شاه بر تخت ایران جای دهند . بهدستور خسرو که ولیعهدی خود را در خطر میدید ، موبدان را که از آنجمله : پسرماهداذ ، ویهشاهپور ، داذهرمز ، آذرفرنبغ ، آذربد ، آذرمهر و بختآفرید بودند ، فرمان داد که با مزدک مباحثه کنند . اسقف مسیحیان ایران که در رد مزدک با زرتشتیان همداستان بود ، در این انجمن حضور داشت ؛ آنان بهقول خود ، مزدک را مجاب کرده مزدکیان را از دم تیغ بیدریغ بگذرانیدند .
اندرزگر مزدکیان که ظاهراً خود مزدک بود ، در این میان کشته شد ؛ و دارایی مزدکیان ضبط و کتابهای دینی آنان سوخته شد . حدس زده میشود که پس از کشتار مزدکیان قباد دست به اصلاح و عمران کشور زده است و این کاری است که جانشین او خسرو اول بهاتمام رسانید .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
°درحدود ۵۱۹ میلادی قباد خواست جانشین خود را شخصاً برگزیند . وی سه پسر داشت : کیوس ، ژم و خسرو .
کیوس مهتر آنان بود و پس از برافتادن خاندان گشنسبداد ، که از اواخر اشکانی بر ولایت پذشخوارگر (ناحیهی کوهستانی طبرستان) تسلط داشتند ، فرمانروای آن ناحیه بود و مسلک مزدکی داشت . ظاهراً مادر کیوس ، سامبیکه ، دختر خود قباد بود . بعضی نوشتهاند مادر کیوس خواهر قباد بود . ژم فرزند دوم قباد از یک چشم نابینا بود و این نقصعضو موجب محرومیت او از سلطنت میگردید ، وی معروف به پهلوانی و دلیری بود . پسر سوم خسرو نام داشت ، پدر ، خصالی را که شایستهی پادشاهان است در او میدید جز بدگمانی که نقص او شمرده میشد . (پس خسرو ولیعهد نامیده شد)
اینکه نوشتهاند مادر خسرو دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در هنگام فرار بهنزد هیاطله در نیشابور او را دیده ، بهکابین خود درآورده بود ، افسانهای بیش نیست .
- ۹۹/۰۴/۱۴