یورش مغولان به غرب
جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۴ ب.ظ
اما در سال ۱۲۳۸ میلادی (۶۳۶ هجری) مغولان به فرماندهی درخشان سوبوتای ، این جنگاور پیر ، برای بار دوم ناغافل به باختر تاختند . روسیه نخستین ضربه را خورد . مسکو که در آنزمان شهر کم اهمیتی بود در همان سال سقوط کرد ، دو سال بعد منگو و باتو ، نوههای چنگیزخان ، کیف بزرگ را تصرف و غارت کردند . در اوایل بهار سال بعد ، اردوی زرین با استفاده از تاکتیکهایی که برای باختر ناآشنا بود از گذرگاههای کارشات عبور کرد . لهستانیها و شوالیههای تیوتون که به کمک آمده بودند در لینیتس شکست خوردند ؛ ظاهراً مغولان در این محل از نوعی گاز سمی⁰ استفاده کردند . باتو سراسر مجارستان را ویران کرد ؛ سیلسیا و موراویا غارت شد . در آسیا و اروپای خاوری میگفتند : "از مرزهای لهستان تا آمور و دریای زرد ، حتی سگ هم بیاجازهی مغولان نمیتواند پارس کند ."
ج. ب. بری در اواخر سدهی نوزدهم در یادداشتهای خود بر کتاب انحطاط و سقوط اثر گیبون نوشت که تاریخنگاران تنها در این اواخر دریافتهاند که این پیروزیهای مغولان :
"نتیجهی استراتژی کاملشان بود و فقط از برتری نفرات ناشی نمیشد ... عوام هنوز فکر میکنند تاتارها گلهای وحشی هستند و فقط به علت کثرت خود همه را شکست میدهند ، بدون هیچ برنامهی استراتژیکی اروپای خاوری را درنوردیدند و به تمام موانع یورش بردند و تنها بهخاطر شمار زیاد خود از موانع گذشتند ... چنین کارزاری در آنزمان از قدرت تمام ارتشهای اروپا خارج بود و هیچ فرماندهی اروپایی تصور آن را هم نمیکرد . در اروپا سرداری نبود جز فردریک دوم که او هم از لحاظ استراتژی به پای سوبوتای نمیرسید . بهعلاوه مغولان با آگاهی کامل از اوضاع سیاسی مجارستان و شرایط لهستان وارد کارزار شده بودند ، با سیستم دقیق جاسوسی از وضع کشورها باخبر میشدند ؛ اما مجارها و قدرتهای مسیحی همچون کودکان خاماندیش چیزی دربارهی دشمنان خود نمیدانستند ..."
خلاصه آنکه به نظر میآمد هیچ چیز نمیتواند اروپا را از تهاجم نجات دهد .
در سال ۱۲۳۹ میلادی (۶۳۷ هجری) هیأتی از طرف مسلمانان اسماعیلیه (یا 'فدائیان' شمال ایران) به نزد لوئی نهم رفت تا علیه مغولان تقاضای کمک کند و این احتمالاً نخستین آگهی باختر از خطر جدید بود ، خطری که بالقوه مانند تهاجم هونها در هشت سدهی پیشتر ، تهدید کننده بود . یکی از اعضای هیأت به انگلستان رفت و در دربار هنری سوم بار یافت . اسقف وینچستر که در آنجا حضور داشت اعلام کرد دلیلی برای نگرانی وجود ندارد و پیشنهاد این اتحاد "نامقدس" را رد کرد . بیتردید وقتی او گفت : بگذار سگها همدیگر را بدرند ، در واقع نظر عموم را بیان میکرد ؛ اسقف گفت : "وقتی مغولان و مسلمانان یکدیگر را نابود کنند ، آنگاه بر ویرانههایشان کلیسای کاتولیک جهانی بنیاد خواهد گرفت ."
جادهی زرّین سمرقند ( ویلفر بلانت )
⁰ یکی از واقعهنگاران از ظاهر شدن ناگهانیِ سرِ ریشویِ نفرتانگیزِ یک انسان ، بر نوک یک زوبین یاد میکند که : "دود و بوهای شیطانی" میداد و دشمن را به گیجی میافکند و مغولان مهاجم را از دیده پنهان میداشت .
ج. ب. بری در اواخر سدهی نوزدهم در یادداشتهای خود بر کتاب انحطاط و سقوط اثر گیبون نوشت که تاریخنگاران تنها در این اواخر دریافتهاند که این پیروزیهای مغولان :
"نتیجهی استراتژی کاملشان بود و فقط از برتری نفرات ناشی نمیشد ... عوام هنوز فکر میکنند تاتارها گلهای وحشی هستند و فقط به علت کثرت خود همه را شکست میدهند ، بدون هیچ برنامهی استراتژیکی اروپای خاوری را درنوردیدند و به تمام موانع یورش بردند و تنها بهخاطر شمار زیاد خود از موانع گذشتند ... چنین کارزاری در آنزمان از قدرت تمام ارتشهای اروپا خارج بود و هیچ فرماندهی اروپایی تصور آن را هم نمیکرد . در اروپا سرداری نبود جز فردریک دوم که او هم از لحاظ استراتژی به پای سوبوتای نمیرسید . بهعلاوه مغولان با آگاهی کامل از اوضاع سیاسی مجارستان و شرایط لهستان وارد کارزار شده بودند ، با سیستم دقیق جاسوسی از وضع کشورها باخبر میشدند ؛ اما مجارها و قدرتهای مسیحی همچون کودکان خاماندیش چیزی دربارهی دشمنان خود نمیدانستند ..."
خلاصه آنکه به نظر میآمد هیچ چیز نمیتواند اروپا را از تهاجم نجات دهد .
در سال ۱۲۳۹ میلادی (۶۳۷ هجری) هیأتی از طرف مسلمانان اسماعیلیه (یا 'فدائیان' شمال ایران) به نزد لوئی نهم رفت تا علیه مغولان تقاضای کمک کند و این احتمالاً نخستین آگهی باختر از خطر جدید بود ، خطری که بالقوه مانند تهاجم هونها در هشت سدهی پیشتر ، تهدید کننده بود . یکی از اعضای هیأت به انگلستان رفت و در دربار هنری سوم بار یافت . اسقف وینچستر که در آنجا حضور داشت اعلام کرد دلیلی برای نگرانی وجود ندارد و پیشنهاد این اتحاد "نامقدس" را رد کرد . بیتردید وقتی او گفت : بگذار سگها همدیگر را بدرند ، در واقع نظر عموم را بیان میکرد ؛ اسقف گفت : "وقتی مغولان و مسلمانان یکدیگر را نابود کنند ، آنگاه بر ویرانههایشان کلیسای کاتولیک جهانی بنیاد خواهد گرفت ."
جادهی زرّین سمرقند ( ویلفر بلانت )
⁰ یکی از واقعهنگاران از ظاهر شدن ناگهانیِ سرِ ریشویِ نفرتانگیزِ یک انسان ، بر نوک یک زوبین یاد میکند که : "دود و بوهای شیطانی" میداد و دشمن را به گیجی میافکند و مغولان مهاجم را از دیده پنهان میداشت .
- ۹۹/۰۱/۲۹