aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

هیمه

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۴ ب.ظ
برخاستند و ایستادند . فربخش دکمه‌ی پایینه‌ی پالتو را بست و پرسید :
- حالا ... تو چه می‌خواهی بکنی گُل‌محمد ؟
گُل‌محمد نگاه از آتش برگرفت ، به فربخش لبخند زد و بسوی قره‌آت پیش کشید و بر اسب سوار شد . قربا‌ن‌بلوچ عنان اسب فربخش را به او سپرد و خود گام سوی آتش برداشت و گفت :
- خاموشش کنم !
خان‌عمو انگار با زبانِ گُل‌محمد ، بلوچ را گفت :
- بگذار بسوزد !
قربان‌بلوچ میان کپه‌ی آتش و اسبی که باید سوار می‌شد ، به تردید ماند و گفت :
- ترسم که آتش در هیزم بیابان بیفتد !
گُل‌محمد عنان قره‌آت بگردانید ، به روی بلوچ لبخند زد و مایه‌ای از طعنه در کلام گفت :
- در این بیابان چندان هم هیمه نرسته است مرد خوب خدا !
کلیدر ( محمود دولت‌آبادی )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی