افلاطون
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ق.ظ
شرایط روحی بسیار پیچیدهی سدهی چهارم (ق.م) بیان تام خویش را از افلاطون مییابد : در طبیعت مترقی هنر او و خصلت محافظهکار فلسفهاش ، در طبیعتگرایی گفتارش که از شکلک [؟] مردم عوام به عاریت گرفته و در پندارگرایی تعالیمش که ریشهشان در برداشت اشرافی از زندگی است . در همهی ادبیات یونان فرد دیگری را نمیتوان یافت که به اندازهی وی از ته دل مدافع آرمانهای فرهنگی اشرافیت باشد . 'پیندار' تعادل میان نیروهای جسمی و روحی را بیش از این مشتاقانه نمی ستود و 'سوفوکلس' آرمان خویشتنداری و انضباط را . [...] نظریهی "مُثُل" او بیان فلسفی کلاسیک و محافظهکارانه است ، و الگوی هرگونه پندارگرایی و واپسگرایی بعدی بشمار میرود . فلسفهی پندارگرایی که جهانِ فاقدِ زمانِ صور ، معیارهای ناب و ارزشهای مطلق را از جهان تجربه و عمل جدا کند ، در حقیقت واپس کشیدن از جهان به تأمل ناب را اعلام می کند و بدینسان متضمن دستشستن از کوشش برای تغییر واقعیت است . اینگونه برخورد همواره در غایت بسود اقلیت مسلط عمل میکند ، که بحق در واقعگرایی چنان برداشتی از واقعیت میبینند که ممکن است برایش خطرناک باشد ؛ حال آنکه یک اکثریت مسلط از واقعیت باکی ندارد . نظریهی مُثُل افلاطون همان وظیفهی اجتماعی را برای آتنیها انجام داد که پندارگرایی آلمانی برای قرن نوزدهم ؛ این نظریه اقلیت ممتاز را با استدلالهایی علیه واقعگرایی و نسبیگرایی مجهز میکند . [...] او با هر چیز نو در هنر و نیز با نوآوری بطور کلی مخالف است و در هر چیز بدیع نشانههای بینظمی و انحطاط را بو میکشد . برای شاعران راهی به مدینهی فاضلهی افلاطون نیست ، چراکه آنان مجذوب واقعیت تجربی و پدیدههای محسوس هستند که وی آنها را توهم و شِبهِواقعیت میانگارد . و نیز بدانسبب که شاعران میکوشند صورتهای ناب معنوی و معیاری را به زبان حسی بیان کنند و بدینسان آنها را خشن و کژدیسه میسازند . این نخستین نمونهی ضدیت با صور هنری در تاریخ است (پیش از افلاطون دشمنی با هنر پاک ناشناخته است) ...
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
- ۹۸/۰۶/۱۳