aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

فلسفه‌ی شاد

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ق.ظ
شاعری که شکوه ، عظمت و وحشت زندگی را در ابیات آهنگ‌گونه‌اش می‌ستاید ، موسیقی‌دانی که آنها را در حالِ محض و جاودانه به صدا تبدیل می‌کند ، تمامی اینان آورندگان نوراَند و فزایندگان شادی و درخشش بر زمین ، حتی در آن‌هنگام که ما را در اشک‌ها و اندوه‌ها رهبری می‌کنند و با خود به هر سو می‌کشانند . شاید شاعری که غزل‌هایش ما را شاد می‌کند خود دچار یک تنهایی اندوه‌برانگیز بوده است ، موسیقی‌دان نیز رؤیابین و مالیخولیایی ، لیکن با وجود این ، آثارشان در آرامش و صفای خدایان و ستارگان نقش و سهم دارد . آن چیزی را که آنها به ما می‌دهند تیرگی ، سیاهی ، رنج ، بیم و هراس‌شان نیست ، بلکه قطره‌ای از روشنی محض و شادی جاودانه است . گرچه تمامی مردم و تمامی زبان‌ها کوشیده‌اند ژرفای جهان هستی را در اساطیر و افسانه‌ها ، جهان‌شناسی یا در مذاهب بیابند ولی شکوه ، والایی و کامیابی نهایی‌شان همین شادی و نشاط بوده است . شما هندوان باستان را بیاد می‌آورید ، روزی آموزگارمان در والسدل درباره‌ی آنها به زیبایی سخن گفت . مردمی اهل درد و رنج ، اهل تفکر و اندیشه ، توبه و ریاضت : لیکن دستاوردهای بزرگ و نهاییِ افکارشان هم روشن و درخشان و هم شادی‌آفرین است . لبخند مرتاضان ، ریاضت‌کشان و بودائیان نیز شادی‌آفرین است . شخصیت‌های درون اساطیر ژرف و معماگونه‌شان هم شادی‌آفرینند . دنیایی که این اسطوره‌ها و افسانه‌ها نماینده‌اش هستند ، خداگونه ، نشاط‌انگیز ، درخشان و پرتوافکن به زیبایی و دل‌انگیزی بهاران آغاز می‌شود : یعنی عصر طلایی . آنگاه این دنیا پیوسته بیمار می‌شود و راه پلیدی و فساد می‌پیماید ، ناهنجار می‌شود و در نگون‌بختی و بینوایی غوطه می‌خورد و در پایانِ چهار دوران که هر یک پست‌تر از دیگری است ، برای محو شدن ، رسیده و آماده می‌شود ، بنابراین با شیوای خندان و رقصان پایمال و زیرِ پا از بین می‌رود ؛ اما به اینجا پایان نمی‌پذیرد ، با لبخند ویشنوی رؤیابین که دستانش دنیای جوان ، نو ، زیبا و درخشان را بازیگوشانه شکل می‌دهند ، از نو آغاز می‌شود . 
بسیار شگفت‌انگیز است ، چگونه هندیان با درون‌بینی و با قدرت تحمل درد و رنجی که در اقوام دیگر کمتر می‌بینید ، وحشت‌زده و شرمسارانه به بازی ستمگرانه‌ی تاریخ جهان نگاه می‌کنند ، همچنین به چرخ همیشه گردانِ آزمندی و درد کشیدن : آنها از شکنندگی انسان ، آزمندی ، شیطنت و دیوصفتی انسان ، و در عین‌حال از علاقه‌ی ژرف و شدیدش به رسیدن به تزکیه و هماهنگی آگاه شده و آن‌را درک کرده‌اند . برای دستیابی به زیبایی و تراژدی یا فاجعه‌ی آفرینش ، از این شکوه و عظمت استفاده کرده‌اند : شیوای نیرومند که رقص‌کنان دنیای کامل را به ویرانی سوق می‌دهد و ویشنوی خندان که چرخ‌زنان و خنده‌کنان سبب می‌شود تا دنیا از رؤیاهای طلایی خدایانش سر بُرون بیاورد .
اما به داستان نشاط و شادی کاستالیایی خودمان بازگردیم ، که شاید شکل یا گونه‌ی دیرآمده و کوچک‌تر همین آرامش و صفای بزرگ باشد ، اما شکلی کاملاً مشروع است . پژوهندگی نیز همیشه و در هرجا کار شاد و نشاط‌آوری نبوده است ، هرچند که می‌بایستی باشد . پژوهندگی [پژوهش] که آیین حقیقت بشمار می‌رود ، به نظر ما پیوند کاملاً نزدیکی با زیبایی دارد ، همچنین با انجام نشاط روحی توسط استغراق و تفکر ؛ درنتیجه هیچگاه نمی‌تواند شادی آرام‌بخش و باصفایش را کاملاً از دست بدهد . بازی مهره‌ی شیشه‌ای ما این سه اصل را در خود جای داده است : آموختن ، احترام به زیبایی و استغراق .
بازی مهره‌ی شیشه‌ای ( هرمان هسه )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی