گفتار
چه تمدنی را می شناسیم که در ظاهر ، بیش از تمدن خود ما « گفتار » را محترم شمرده باشد ؟ در کجای جهان بهتر و بیشتر از تمدن ما به گفتار بالیده اند ؟ در کجا ظاهرا ، توانسته اند قاطعانه تر از ما ، گفتار را از قید محدودیت هایش رها کنند و به مقامی جهانشمول برسانند ؟ آری با اینهمه به نظر من می رسد که در زیر این ارجگذاری ظاهری ، این سخن دوستی ظاهری ؛ نوعی ترس خوابیده است . همه چیز چنان می گذرد که گویی ممنوعیت ها ، سدها ، آستانه ها و مرزبندی هایی تعبیه شده اند تا جلوی انتشار گسترده ی گفتار ، دست کم تا حدودی گرفته شود . چنانکه غنای گفتار از سنگینی بار خطرناکترین بخش خود خلاص گردد ، بی نظمی اش با چنان ارقامی سازمان می یابد که از چنبر مهار ناشدنی ترین ( موقعیت ها ) می گریزند ، همه چیز چنان می گذرد که گویی قرار بر این بود که در بازی اندیشه و زبان ، هیچ اثری حتی از نشانه های برجوشیدن گفتار باقی نماند .
نظم گفتار ( میشل فوکو )
- ۹۴/۰۴/۰۶