جنگ ، حق ، صلح و قوانین
جنگ به وضوح ، تولد دولت ها را تحت کنترل داشته است : حق ، صلح و قوانین ،
در خون و در کوران نبردها متولد شدند . نباید چنین معنی کرد که نبردها و
درگیری های آرمانی را فیلسوفان یا حقوقدانان در سر پرورانده اند ، درباره ی
گونه ای توحش نظری سخن نمی گویم . قانون از طبیعت متولد نمی شود و در کنار
چشمه ای که نخستین چوپانان به آن رفت و آمد می کردند ، متولد نشده است !
قانون از نبردها ، پیروزی ها ، قتل عامها و فتوحات واقعی متولد می شود که
می توان تاریخ آنها را مشخص کرد ، و قهرمانان هراسناک خود را دارند ، قانون
در شهرهای غرق در آتش و در میدانهای تاراج شده متولد گردید . قانون به
همراه معصومان نامداری متولد شد که در طلیعه ی روز درگذشتند .
با اینحال
جامعه ، قانون و دولت ، شبیه آتش بس های موقتی که به جنگ ها پایان می دهد
نیستند . قانون به معنی برقراری صلح نیست ، چرا که زیر قانون ، جنگ همچنان
در تمام ساز و کارهای قدرت ، حتی به طرزی نظام مندتر بیداد می کند . جنگ
موتوری است در پس نهادها و نظم . صلح در ریزترین دندانه هایش جنگی سری را
برپا می کند ؛ به بیانی دیگر ، می بایست جنگی را که زیر صلح جریان دارد
تفسیر کنیم . صلح خود جنگی رمزگذاری شده ست ، بنابراین ما با یکدیگر در جنگ
به سر می بریم ، جبهه ی نبردی دائمی و پیوسته در سراسر جامعه برقرار است
که تمام ما را در این یا آن طرف قرار می دهد ، چیزی چون سوژه ی بیطرف وجود
ندارد . همه ی ما ناگزیر رقیب کسی هستیم .
باید از جامعه دفاع کرد ( میشل فوکو )
- ۹۴/۰۴/۰۶