aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوزف ای. استیگلیتز» ثبت شده است

... بازارهای مالی یک ساختار انگیزشی ایجاد کرده بودند که هر یک از بخش‌های مختلف این چرخه ، نقش خود را در این کارزارِ نیرنگ و فریب ، با اشتیاق بازی کنند .
کل فرآیندِ تبدیل بدهی به اوراق بهادار ، بر نظریه‌ی به‌مراتب احمقانه‌تری استوار بود ، اینکه : افراد احمقی وجود دارند که می‌توان این وام‌های مسکن و کاغذپاره‌های خطرناکی که بر مبنای آنها به‌وجود می‌آیند را به آن‌ها فروخت . جهانی‌سازی ، جهانی مملو از انسان‌های احمق را به روی آن‌ها گشوده بود ! بسیاری از سرمایه‌گذارانِ خارجی شناختی از بازارِ وام‌های مسکن عجیب و غریب آمریکا ، به‌ویژه ایده‌ی 'وام‌های مسکن فاقد چاره' نداشتند . اما این ناآگاهی مانع آن‌ها از خریدن این اوراق بهادار نشد . باید سپاسگزار باشیم ! اگر خارجی‌ها این حجم از وام‌های مسکن ما را نخریده بودند ، مشکلاتِ پیش‌روی سیستم مالی ما احتمالاً به‌مراتب بدتر از این‌ها می‌شد .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
اما در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی و سال‌های ابتدایی دهه‌ی اخیر که اوج مقررات‌زدایی بود ، حتی تلاش‌ها برای محدود کردن بدترین اشکال وام‌دهی (نظیر وام‌دهی غارت‌گرانه در بازار وام‌های مسکن درجه‌دو) پس زده می‌شد . مقررات و نظارت‌ها اهداف فراوانی را تأمین می‌کنند . یکی از آن‌ها متوقف کردن بانک‌ها از مورد سوءاستفاده قرار دادن افراد بی‌بضاعت یا افرادی با سطح تحصیلات پایین است . مورد دیگر اطمینان یافتن از ثبات سیستم مالی است . آن‌هایی که در ایالات‌متحده مسئول مقررات‌زدایی بودند ، مقررات و نظارت‌های مربوط به این دو موضوع را حذف کردند و با این‌کار برای بانکداران راهی را باز کردند تا از طریق آن برای چپاول بیشتر صاحب‌خانه‌ها ، که بیشتر آن‌ها افراد بی‌بضاعت بودند و برای نخستین‌بار خانه می‌خریدند ، شیوه‌های جدیدی را پیدا کنند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
... در دوران رکودِ بزرگ سال‌های دهه‌ی سی ، کشورها تلاش کردند به بهای نابود شدن همسایه‌های خویش از خود محافظت کنند . این رفتارها ، سیاست‌های گدایی از همسایه نامیده می‌شد و شامل حمایت از تولیدات داخلی (وضع تعرفه‌ها و دیگر موانع تجاری) و تضعیف رقابتی ارزش پول ملی (ارزان‌تر کردن ارز کشور ، که باعث ارزان‌تر شدن صادرات از آن کشور و کاستن از جذابیت واردات به آن کشور می‌گردد) می‌شد . احتمالاً امروزه این سیاست‌ها کارایی گذشته را ندارند و نتیجه‌ی عکس دارند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
... دولت اوباما جانب بانک‌ها را گرفت . شاید ادعا می‌شد که هدف از این‌کار آن نبوده که اوباما قصد لطف کردن به بانک‌ها را داشته ، بلکه این‌کار به آن دلیل انجام شد که دولت برای نجات اقتصاد هیچ گزینه یا راه‌حل جایگزین نداشت . مردم آمریکا به‌درستی نسبت به این ادعا بدگمان بودند : همانطور که در فصول بعد استدلال خواهم کرد گزینه‌های جایگزینی وجود داشت که از سیستم مالی محافظت می‌کرد و آن‌را تقویت می‌نمود و برای شروع مجددِ وام‌دهی کمک بیشتری می‌کرد ، گزینه‌های جایگزینی که در بلندمدت بدهی ملی که از خود به‌جای می‌گذاشت صدها میلیارد دلار کوچک‌تر از بدهی کنونی می‌شد و حس به‌مراتب بهتری از انصاف و عدالت از خود باقی می‌گذاشت ؛ اما این راه‌حل‌های جایگزین باعث فقیرتر شدن سهامداران و صاحبان اوراق‌ قرضه‌ی بانک‌ها می‌شد . از نظر منتقدان ، بسته‌ی نجات اوباما تعجبی نداشت که ، باتوجه به داشتن رابطه‌ی تنگاتنگی که تیم اوباما با وال‌استریت داشت ، از این راه‌حل‌های جایگزین پشتیبانی نکرد .
[...]
زمانی که بوش جانب وال‌استریت را گرفت و تسلیم باج‌خواهی آنها شد هیچ‌کس تعجب نکرد . بسیاری امیدوار بودند که اوباما رویکرد متوازن‌تری را درپیش بگیرد . [...] به‌نظر می‌رسید که رئیس‌جمهوری که قرار بود همه‌ی گروه‌ها را زیر یک چادر بزرگ جمع کند ، با انتخاب تیم خود حتی پیش از به‌قدرت رسیدن طرف‌ها را انتخاب کرده .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
اگر بانکی کار خود را به‌خوبی انجام دهد ، برای شروع کسب و کارهای جدید و گسترش کسب و کارهای قدیمی منابع مالی فراهم می‌کند ، اقتصاد رشد می‌کند ، فرصت‌های شغلی ایجاد می‌شود و همزمان بانک بازدهی بالایی کسب می‌کند ؛ این بازدهی به‌اندازه‌ای است که پول سپرده‌گذاران همراه بهره به آنها پس داده شود و به آنهایی که پول‌های خود را در بانک سرمایه‌گذاری کرده‌اند ، بازدهی‌های رقابتی ارائه دهد .
طمع برای کسب سودهای آسان از طریق هزینه‌های معامله ، بسیاری از بانک‌های بزرگ را از کارکردهای اصلی خود منحرف کرد . سیستم بانکداری در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر روی وام‌دهی به کسب و کارهای کوچک و متوسط ، که پایه و اساس خلق فرصت‌های شغلی در هر اقتصادی هستند ، تمرکز نکرده بود و به‌جای آن روی ارتقاء و توسعه‌ی فرایند تولید اوراق بهادار ، به‌ویژه در بازار وام‌های مسکن تمرکز کرده بود .
درگیر شدن در فرایند تولید و ارائه‌ی اوراق بهادار ، فعالیتی بود که مهلک بودن آن ثابت شد . در قرون وسطی کیمیاگران تلاش می‌کردند تا فلزات بی‌ارزش را به طلا تبدیل کنند . کیمیاگری مدرن مستلزم تبدیل وام‌های مسکن درجه دو و پُر ریسک به محصولاتی با درجه‌ی AAA° بود که به اندازه‌ی کافی بی‌خطر بودند که حتی صندوق‌های بازنشستگی اقدام به نگهداری آنها می‌کردند . مؤسسات رتبه‌بندی با احترام از آنچه بانک‌ها انجام داده بودند یاد می‌کردند . سرانجام بانک‌ها مستقیماً درگیر فعالیت‌های پرخطر شدند . برای نمونه نه‌تنها درمورد دارایی‌های پرخطری که خلق می‌کردند همچون واسطه عمل کردند ، بلکه درحقیقت خود نیز اقدام به نگهداری از چنین دارایی‌هایی می‌کردند . احتمالاً بانک‌ها و مقامات نظارت کننده بر عملکرد آنها فکر می‌کردند که خود از ریسک‌های ناخوشایندی که برای دیگران ایجاد کرده بودند جان سالم به‌در برده‌اند ، اما زمانی که روز حساب فرا رسید ، وقتی که بازارهای مالی سقوط کردند ، مشخص شد که آنها نیز از اینکه دچار چنین ریسک‌هایی شده‌اند غافلگیر شده‌اند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

°این درجه (AAA-rated products) به محصولاتی که به لحاظ اعتباری بالاترین سطح را دارند داده می‌شود -م
  • Zed.em
تنها شگفتی و تعجبی که در مورد بحرانِ اقتصادی سال ۲۰۰۸ وجود داشت این بود که بحران سبب شگفتی بسیاری از افراد شد ! به نظرِ تعداد کمی از ناظران ، این بحران دقیقاً به همان شکلی که باید اتفاق می‌افتاد اتفاق افتاد ، که نه‌تنها قابل پیش‌بینی بود که پیش‌بینی هم شده بود . یک بازارِ فاقد نظارت که لبریز از نقدینگی و نرخ‌های بهره‌ی پایین بود ، یک حباب جهانی در بخش املاک و مستغلات و دادن وام‌های درجه دویی که شتابان در حال افزایش بود ، همه‌‌ی این‌ها ترکیبی خطرناک بود . به این فهرست کسری مالی و تجاری ایالات‌متحده و انباشت متناظر ذخایر عظیم دلار در چین (تصویری که نشان دهنده‌ی یک اقتصاد جهانی نامتوازن است) را اضافه کنید ؛ روشن بود که اوضاع به‌طور وحشتناکی افتضاح بود .
تفاوت این بحران با انبوهی از بحران‌ها که پیش از آن طی ربع قرن گذشته رخ داده بودند این بود که بحران اخیر برچسب 'ساخت ایالات‌متحده‌ی آمریکا' را به خود گرفت . و درحالیکه بحران‌های قبل مهار شده بودند ، این بحرانِ ساخته شده در آمریکا ، به سرعت به دیگر نقاط جهان گسترش یافت . ما علاقه داشتیم کشور خود را به‌عنوان یکی از موتورهای رشد اقتصادِ جهانی و صادر کننده‌ی سیاست‌های اقتصادی بی‌نقص (و نه صادر کننده‌ی رکودهای اقتصادی) بدانیم . آخرین باری که ایالات‌متحده یک بحران عمده به خارج صادر کرده بود در دورانِ رکود بزرگ اقتصادی سال‌های دهه‌ی سی میلادی بود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
ممکن است این تصور ایجاد شده باشد که با بحران سال ۲۰۰۸ ، بحث بر سر بنیادگرایی بازار (تفکری که بر اساس آن بازارهای آزاد شده از هرگونه نظارت و کنترل ، به‌خودی خود می‌توانند کامیابی و رشد اقتصادی را تضمین کنند) به پایان رسیده باشد . تصور دیگر این است که دیگر هیچ‌کس (یا حداقل تا زمانی که خاطرات این بحران به گذشته‌ی بسیار دور سپرده نشود) ادعا نمی‌کند که بازارها خوداصلاح‌ کننده هستند و برای اطمینان یافتن از آنکه همه‌چیز خوب کار می‌کند می‌توانیم به رفتار مبتنی بر منافع شخصیِ فعالان بازار اعتماد کنیم .
کسانی که بنیادگرایی بازار به‌نفع آنها عمل کرد تفسیر متفاوتی ارائه می‌دهند . برخی می‌گویند که اقتصاد ما از آنچه که آنها یک اتفاق می نامند آسیب دید ، و همیشه اتفاقاتی از این‌دست رخ می‌دهد . هیچ‌کس تنها به‌خاطر یک تصادفِ اتفاقی پیشنهاد نمی‌کند که به‌طور کامل رانندگی را متوقف کنیم . آنهایی که چنین موضعی را اتخاذ می‌کنند از ما می‌خواهند که به سریع‌ترین شکل ممکن به شرایط قبل از سال ۲۰۰۸ بازگردیم . این افراد می‌گویند که بانکداران هیچ‌ کار اشتباهی نکرده‌اند . به بانک‌ها پولی که تقاضا می‌کنند را بدهید ، اندکی از سختی و شدت قوانین بکاهید ، درباره‌ی اینکه مقام‌های نظارتی نباید مجدداً به افرادی مانند برنی میداف° اجازه دهند که با حقه‌بازی از مهلکه فرار کنند چند سخنرانی جدی انجام دهید ، بر تعداد کلاس‌های اخلاق مدارس بازرگانی بیافزایید ، و به این‌ترتیب وضعیت مناسبی پیدا خواهیم کرد .
این کتاب استدلال می‌کند که مشکلات عمیق‌تر از این حرف‌ها هستند . طی بیست و پنج سال گذشته سیستم مالی ما ، که تشکیلاتی خودکنترل کننده تصور می‌شد ، بارها به‌کمک دولت از نابودی نجات پیدا کرده است . از اینکه این سیستم جان سالم به‌در برده است ، درسی غلط گرفته‌ایم : اینکه بازار مالی به‌خودی خود کار می‌کند . حقیقت این است که پیش از بحران اخیر نظام اقتصادی ما برای بسیاری از آمریکایی‌ها آنچنان هم خوب کار نمی‌کرد . برخی اوضاع خوبی داشتند ، اما این شرایطِ یک آمریکایی متوسط نبود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

°برنی میداف یکی از بورس‌بازان مشهور وال‌استریت بود که در یک دوره‌ی کوتاه توانست ده‌ها میلیارد دلار از پول سهام‌داران بورس را غارت کند . به او لقب بزرگ‌ترین کلاه‌بردار قرن داده شد .م
  • Zed.em

در رکود اقتصادی بزرگی که از سال ۲۰۰۸ آغاز شد ، میلیون‌ها نفر در آمریکا و سایر نقاط جهان خانه و شغل خود را از دست دادند . تعدادِ به‌مراتب بیشتری از ترس و نگرانی اینکه اتفاق مشابه‌ای برای آنها بیافتد ، رنج کشیدند و تقریباً هرکس که برای دوران بازنشستگی خود یا تحصیل فرزندش پولی پس‌انداز کرده بود شاهد بود که به تدریج از ارزش این سرمایه‌گذاری‌ها کاسته می‌شود . زمانی که ده‌ها میلیون نفر بیکار شدند (فقط در چین بیست میلیون نفر بیکار شدند) و ده‌ها میلیون نفر گرفتار فقر شدند ، بحرانی که در آمریکا شروع شده بود به سرعت جهانی شد .
قرار نبود چنین اتفاقی بیافتد . علم اقتصاد مدرن با اعتقادی که به بازارهای آزاد و جهانی‌سازی داشت ، به همگان وعده‌ی موفقیت و کامیابی داده بود . تصور می‌شد که نظام اقتصادی جدید (همان نوآوری‌های حیرت‌انگیز چون حذف نظارت دولت -مقررات‌زدایی- و مهندسی مالی که نشانه‌ی مشخصه‌ی نیمه‌ی دوم قرن بیستم بود) که در بوق و کرنا شده بود ، مدیریت بهتر ریسک‌ها را ممکن می‌سازد ، امری که با خود پایان ادوار تجاری را به ارمغان می‌آورد . اگرچه ترکیب نظام اقتصادی جدید و علم اقتصاد مدرن نوسانات اقتصادی را از بین نبرده بود ، اما دست‌کم این نوسانات را مهار می‌کرد ؛ یا به ما چنین گفته شد .
[...]
این کتاب درباره‌ی جدال اندیشه‌ها است ، درباره‌ی اندیشه‌هایی که به سیاست‌های شکست خورده‌ای منتهی شده که باعث بحران کنونی شد و درباره‌ی درس‌هایی که از این بحران می‌گیریم . [...] اگرچه ممکن است جدال میان کاپیتالیسم و کمونیسم به پایان رسیده باشد ، اما اقتصادهای بازارمحور بسیار گوناگون و متنوع هستند و رقابت میان آنها با حدّت و شدّت ادامه دارد .
بر این باورم که بازارها در کانونِ هر نظامِ اقتصادی موفقی قرار دارند ، اما بازارها به خودی خود خوب کار نمی‌کنند . از این‌منظر ، همفکر اقتصاددان شهیر بریتانیایی جان مینارد کینز هستم که تأثیر او بسیار بهتر از مطالعه‌ی علم اقتصاد مدرن است . لازم است دولت ، نه‌فقط در نجات اقتصاد در زمانی که ساز و کار بازار با شکست مواجه می‌شود ، بلکه در اعمال کنترل و نظارت بر بازارها برای جلوگیری از انواع شکست‌هایی که به تازگی تجربه کرده‌ایم ، نقشی ایفا کند . نظام‌های اقتصادی به توازن میان نقش بازارها و نقش دولت (و نیز مشارکت مهمی از سوی نهادهای غیربازاری و غیردولتی) نیاز دارند . در بیست و پنج سال گذشته ، آمریکا چنین توازنی را از دست داد و این دیدگاه نامتوازن خود را با زور به سایر کشورهای جهان تحمیل کرد ‌.
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

  • Zed.em