البته این حرفها مربوط به روزگاری است که جو معمولاً نصف گندم قیمت داشت ، و مثلاً ناصرخسرو مینوشت که چون به اصفهان رسیدیم "جو میدرودند ، و یک منونیم نان گندم به یک درم عدل بود و سهمن نان جوین هم°" ...
نون جو و دوغگَو ( باستانی پاریزی )
°سفرنامهی ناصرخسرو ص۱۲۴ ، ایرج افشار : قیمت اجناس در سفرنامه مجلهی یغما ۲۸ ، ص۴۶۸ ، در رسمالتواریخ عصر صفویه و قاجاریه ضمن تسعیر غلات مینویسد : گندم یکمن بهوزن شاه پنجاهدینار و جو یکمن به وزنشاه بیستپنجدینار (ص۳۱۰) و اضافه میکند : این را بدانند که همهی مأکولات و ملبوسات در ایران تابع گندم و جو میباشند هر قدر بر قیمت ایندو افزوده میشود بر قیمت آنها نیز افزون میشود ... مالیات دهات نیز بر اساس نرخ غله تعیین میشود . (ص۳۲۵)
او میگوید : در اواخر دولت کریمخان ، هفتسال پیدرپی در فارس ملخخوارگی و در اصفهان و عراق سنخوارگی شد و در شهر شیراز یکمن نان بهوزن شاه به پانصد دینار قیمت رسیده ... وکیلالدوله (کریمخان) ... فرمان داد که در اصفاهان انبارهای غلهی دیوانی را بگشایند و در چهار گوشهی میدانشاه ، غله را خرمن نموده و به دورِ هر خرمنی صد ترازو بگزارند و گندم را یکمن به وزنشاه به دویستدینار و جو را یکمن به وزنشاه به صد دینار بفروشند ... و از روی احتیاط بهجهت ذخیرهی عکاسر ، مصلحت در گشودن شیراز ندانست . حسبالامرش جمیع دواب سرکار سلطانی و ارکان دولت و غیر هم را از شتر و قاطر و الاغ به جانب ری و قزوین و آذرباییجان بردند ، و از انبارهای دیوانی ، غله بار نمودند و به شیراز آوردند : غله یکمن به وزنتبریز به هزار و چهارصد دینار ، بهسبب اخراجات منازل و راه ، وارد شهر شیراز شد . آن والاجاه به اعضای دولت خود فرمود : در این باب چه مصلحت میدانید ؟
عرض نمودند : که مقرر بفرما غلهی آورده را یکمن به هزار و پانصد دینار بفروشند صرفهی دیوان اعلی را منظور باید داشت . از روی غیظ بسیار خندید و فرمود : یکباب دکان علافی و حناطی (گندم فروشی) از برای ما بگشایید ! از قرار تقریرِ شما ، ما مرد علاف و غلهفروش میباشیم ! ... و مقرر فرمود که گندم را یکمن به وزن تبریز به دویستدینار و جو را یکمن به وزنتبریز به صد دینار بفروشند ..." (رستمالتواریخ ص۴۲۲)
منِ گندم و جو بهعهد کریم // بهایش بدی پنجقیراط سیم
میتوانید این 'سوبسید' را مقایسه فرمایید با گندمفروشی احمدشاه قاجار و دریافت لقب عجیب 'احمدعلّاف' ! (به مقدمهی نگارنده بر یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ ، که خودش مأمور خرید غله از شاه بود مراجعه شود )
در رجب ۱۲۶۸ ه. آوریل ۱۸۵۲ م. صدوپنجاه سال پیش ، قیمت گندم ساوجبلاغی خرواری دو تومان و سههزار و پانصد دینار و جو یکخروار شانزدههزار و دهشاهی تسعیر شده است . (وقایعاتفاقیه چاپ افست ص۳۸۴)