aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ویلیام ارسکین» ثبت شده است

یکی از عادات سکنه‌ی شرق و به‌خصوص ایرانیان ، وقف کردن نسخه‌های دارو برای امراض صعب‌العلاج مثل سرطان ، بیماری تبِ مرده (سل) ، مرض جوع و استسقاء (مرض قند) ، بیماری دل درد کهنه (آپاندیسیت) ،...، مرض نزف‌الدم زنانه و غیره بود .
نسخه‌های وقف متولی داشت و متولی مکلف بود که آن نسخه را به کسانی که مبتلا به امراض صعب‌العلاج هستند و ممکن است به‌وسیله‌ی به‌کار بردن آن نسخه معالجه شوند برساند و هرگاه کسی یک نسخه‌ی مفید داشت و از دادن آن به بیمار خودداری می‌کرد دچار لعن ابدی می‌شد .
ایران و بابر ( ویلیام ارسکین )
  • Zed.em
در مشرق زمین قدما عقیده داشتند که در جهان چهار بهشت وجود دارد و آنها را 'جنّات اربعه' می‌خواندند ؛ یکی از چهار بهشت جلگه‌ای بود واقع در فرغانه که قصبه‌ی شیراز (نزدیک سمرقند) در آنجا قرار داشت ؛ بهشت اول را در 'اور' واقع در کشور ایران می‌دانستند ، اور در سرزمین کنونی خوزستان نزدیک خلیج‌فارس قرار داشت ، در تورات هم از اور اسم برده شده است ، طبق روایاتِ تورات ، ابراهیم در منطقه‌ی اور زندگی می‌کرد ، از آنجا کوچ کرد و عازم شمال شد و خود را به سرزمین حران رسانید که منطقه‌ای بود واقع در سوریه‌ی کنونی [امروز در ترکیه] که به‌وسیله‌ی رود فرات که از سوریه می‌گذرد و به بین‌النهرین می‌رسد مشروب می‌گردید ، آنگاه ابراهیم از منطقه‌ی حران عازم سرزمین کنعان گردید و در آنجا سکونت اختیار کرد .
منطقه‌ی اور ، اولین بهشت جهان به‌عقیده‌ی ساکنان شرق در قدیم ، کنار خلیج‌فارس در خوزستان بود اما امروز آن منطقه از دریا جدا شده و خیلی با آن فاصله گرفته ، زیرا در قدیم در هر یک‌قرن آن قسمت از سواحل خلیج‌فارس که در مصب رودخانه‌های بزرگ قرار گرفته بود بر اثر رسوب رودخانه‌ها به‌مقیاس امروز یک‌کیلومتر در آب جلو می‌رفت و دریا به همان نسبت عقب‌نشینی می‌کرد . امروز این روش طبیعی حکم‌فرما نیست ، برای اینکه در همه‌جا در مصب رودخانه‌ها لای‌روبی می‌کنند تا اینکه راه برای ورود و خروج کشتی‌ها باز باشد .
ایران و بابر ( ویلیام ارسکین )
  • Zed.em
همایون پسر بابر ، پادشاه هندوستان بود و تاج و تخت خود را در دو جنگ بنگاله و لاهور از دست داد و عازم قندهار واقع در کشور کنونی افغانستان شد ، در آنجا هم طوری دچار خطر گردید که مجبور شد خزانه و قشون خود را بگذارد و بگریزد و خود را به سیستان برساند و به شاه طهماسب صفوی پناهنده شود . با اینکه همایون هنگام ورود به ایران بی‌بضاعت بود و اسباب بزرگی نداشت شاه طهماسب با احترام از وی پذیرایی کرد و با یک قشون او را به هندوستان فرستاد ؛ بدین‌طریق همایون تاج و تخت خود را دوباره به‌دست آورد . کمکی که شاه طهماسب صفوی به همایون کرد یکی از حرکات مردانه‌ی سلاطین قدیم ایران است و قبل از اینکه همایون زندگی را به‌درود بگوید ، در وصیت‌نامه‌ی خود نوشت ، تا روزی که فرزندان من در هندوستان سلطنت می‌کنند باید بدانند که سلطنت خود را مرهون مساعدت پادشاه ایران می‌باشند ؛ بعید نیست این وصیت‌نامه اینک جزو اسناد تاریخی موجود باشد - یادداشت مترجم
ایران و بابر ( ویلیام ارسکین )
  • Zed.em
وقتی بابر به سن هشت‌سالگی رسید قسمتی از اشعار کتاب شاهنامه‌ی فردوسی و قسمتی از اشعار حافظ را می‌دانست ، اشعار فردوسی را از پدر آموخته بود و اشعار حافظ را از مادر ؛ بعد از اینکه وارد مرحله‌ی رجولیت گردید به اشعار فردوسی سراینده‌ی کتاب شاهنامه بیش از اشعار حافظ علاقه‌مند شد و از فرط علاقه نسبت به اشعار فردوسی دو تن از شعرا را واداشت که شاهنامه‌ای دیگر به زبان فارسی بسرایند تا مکمل شاهنامه‌ی فردوسی شود و وقایع تاریخی شرق [ایران] را از زمانیکه در شاهنامه‌ی فردوسی خاتمه می‌یابد تا زمان او دربر داشته باشد .
امروز نسخه‌ای از آن شاهنامه که در دوره‌ی زمامداری بابر به زبان فارسی سروده شد در دست نیست .
بعد از بابر دو کتاب دیگر سروده شد ، یکی به‌اسمِ 'پادشاه‌نامه' و دیگری موسوم به 'شاهنشاه‌نامه' ، هر دو کتاب به زبان فارسی است ، مشوق سرایندگان آن دو کتاب فرزندان بابر بودند که بعد از وی به امارت رسیدند ؛ آنها برخلاف سلطان محمود غزنوی که خلف‌وعده کرد و پاداش فردوسی را نداد ، به سرایندگان دو کتاب مذکور پاداش دادند ، به سراینده‌ی پادشاه‌نامه پنج‌هزار مثقال طلا ، و به سراینده‌ی شاهنشاه‌نامه هفت‌هزار مثقال طلا پاداش داده شد . ...
بابر بدون تردید علاقه به زبان فارسی را از پدر و مادر خود به ارث برد ولی قریحه و ذوق او هم در علاقه‌اش به زبان فارسی مؤثر واقع گردید طوریکه از سن یازده‌سالگی شروع به سرودن شعر کرد ... ؛ غزل معروف بابر که با این بیت شروع می‌شود :
هیچ‌کس چون من خراب و عاشق و رسوا مباد // هیچ محبوبی چو تو ، بی‌رحم و بی‌پروا مباد
در سن پانزده‌سالگی سروده شده ...
این غزل از تخیل سرچشمه نگرفته بلکه مولود عشق است ، بابر در پانزده‌سالگی عاشق شد و از سوز عشق این غزل را سرود .
از اشعاری که در سن یازده‌سالگی سروده چیزی در دسترس نیست ولی از اشعار سنوات سیزده و چهارده‌سالگیِ بابر که به زبان فارسی سروده شده نمونه‌هایی در دست است ...
ایران و بابر ( ویلیام ارسکین )
  • Zed.em