aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

درّه‌ی خزان‌زده

چهارشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۰ ق.ظ

همه‌ی کسانی که از دیدن وصالی وجد و شعف در خود حس می‌کردند ، شاید هم او را نمی‌شناختند و یا اصلاً دوستش نمی‌داشتند ، ولی این قدرت او بود که دوست‌داشتنی‌اش می‌ساخت . در محوطه‌ای که او کار می‌کرد ، وقار و عزت‌نفس ، از در و دیوار می‌بارید . کسانی که با او راه می‌رفتند خود را بزرگ و قوی می‌یافتند . شاید در محافل رفقای خود زیاد زیرکی نشان نمی‌داد و شاید بیشتر از رفقای خود چشمش باز نبود ، ولی همه به او احترام می‌گذاردند . دادرس‌های نظامی نیز شاید به همین دلایل او را برای اعدام شدن انتخاب کرده بودند . هرکس هیکل ورزیده‌ی او را می‌دید نمی‌توانست بپذیرد که او سردسته‌ی کارگران معدن نیست ‌. هدفِ چشمِ هرکسی بود . در آن‌روزها که متهم کردن و یا گناهکار شناخته شدن کارِ بسیار آسانی بود ...، او که به دیگران همیشه از بالا نگاه می‌کرد و گردنی افراشته داشت ، خیلی زود توجه دادرس‌ها به‌خود جلب کرد .
[...]
وصالی از دسته‌ی نُه‌تاییِ اول ، آخرین نفری بود که محاکمه شد . کار او خیلی زودتر از دیگران تمام شد . به‌قدری زود محکومش کردند که حتی خودشان نیز به وحشت افتادند . برای اجرای حکم اعدامش از تهران کسب‌تکلیف کردند و تهران نیز به سرعتِ‌عمل خیلی علاقه داشت . [رنجی که می‌بریم (جلال آل‌احمد)]
کارزار ؛ گلچین داستان‌های کوتاه در زمینه‌ی کار و کارگری ( روح‌الله مهدی‌پور عمرانی )

  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی