aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلوین تافلر» ثبت شده است

حافظه را می توان به دو دسته تقسیم کرد : حافظه ی صرفا شخصی یا خصوصی و حافظه ی مشترک یا اجتماعی . حافظه های غیرمشترک یا خصوصی با مرگ شخص می میرند . اما حافظه ی اجتماعی جاودانه به زندگی ادامه می دهد . توانایی حیرت انگیز ما در بایگانی و فراخواندن حافظه های مشترک راز موفقیت تکاملی نوع بشر است . در نتیجه هر چیز که بتواند تغییرات عمده ای در شیوه ساختن ، انباشت یا استفاده از حافظه ی اجتماعی مان ایجاد کند ، آینده ی بشر را دگرگون کرده است .
بشر توانسته است دو بار در طول تاریخ حافظه ی اجتماعی اش را بشیوه ای انقلابی دگرگون کند . امروزه با ساختن سپهر اطلاعاتی جدید در آستانه ی تحول دیگری قرار گرفته ایم .
در آغاز گروه های انسانی بناچار خاطرات مشترک خود را در همان جایی ذخیره می کردند که خاطرات شخصی را ، یعنی در مغزهای افراد . ریش سفیدان قبیله ، خردمندان و دیگران این خاطرات را بصورت تاریخ ، اسطوره ، روایات و سرود و امثال آن به فرزندان خود منتقل می ساختند . چگونگی برپا کردن آتش ، بهترین شیوه ی تله گذاشتن برای یک پرنده ، چگونگی بستن الوار به یکدیگر جهت ساختن وسیله ای برای عبور از رودخانه ، یا آرد کردن لوف یا تیز کردن خیش یا نگهداری از گاوهای نر ، همگی تجربه ی انباشته شده ی گروه بود که در نورون های عصبی و سلول های نوروگلی و سیناپس های افراد بشر ذخیره می شد .
تا زمانی که وضع بدین ترتیب بود ، حجم حافظه ی اجتماعی بسیار محدود بود . مهم نبود که حافظه های بزرگترها تا چه اندازه خوب یا اینکه ترانه ها و درس ها به چه میزان قابل حفظ کردن بود ، در مغزهای افراد هر جامعه ای فضای محدودی برای ذخیره ی اطلاعات وجود داشت .
تمدن موج دوم محدودیت حافظه را از میان برداشت . این تمدن سواد را همگانی ساخت و سابقه ی مربوط به امور اقتصادی را بطور منظم حفظ کرد و هزاران کتابخانه و موزه برپا داشت ، سیستم بایگانی را ابداع کرد ، و بطور خلاصه حافظه ی اجتماعی را از مغزها به بیرون انتقال داد و شیوه های جدیدی برای انباشت آن پیدا کرد . در نتیجه آنرا فراتر از حدود قبلی گسترش داد . با افزایش انباشت دانش ، تمامی فراگرد نوآوری و تحول اجتماعی تسریع گردید و تمدن موج دوم را بصورت متحول ترین و توسعه یافته ترین فرهنگی که تا آنزمان بشر می شناخت درآورد .
اینک ما در آستانه ی جهش دیگری در زمینه ی گسترش حافظه ی اجتماعی هستیم . انبوه زدایی عمیق رسانه ها ، ابداع رسانه های جدید ، تهیه ی نقشه ی بسیار دقیق از سیاره ی زمین به کمک عکسبرداری با ماهواره ها ، کنترل از راه دور بیماران بیمارستان ها بوسیله ی دستگاه های حساس الکترونیکی ، کامپیوتری کردن بایگانی های شرکت ها ، همه بدین معنا است که ما همه ی فعالیت های تمدن را با جزئیات کامل نگهداری می کنیم . در صورتی که سیاره به آتش کشیده نشده و همراه آن حافظه ی اجتماعی ما به خاکستر تبدیل نشود ، طولی نمی کشد که ما به تمدنی دست می یابیم که (برخلاف تمدن های گذشته) بطور کامل در حافظه ی اجتماعی حفظ شده است . تمدن موج سوم اطلاعاتی بیشتر و سازمان یافته تر از آنچه تا ربع قرن قبل قابل تصور بود درباره ی خودش در اختیار دارد .
موج سوم ( آلوین تافلر )
  • Zed.em
وقتی ما تکنولوژی های نوین انرژی را با شیوه های جدید ذخیره و انتقال آن ترکیب کنیم ، امکانات بسیار وسیعتری در اختیار خواهیم داشت . جنرال موتورز ساخت یک باطری جدید و کارآتری را برای اتوموبیل اعلام کرده است که در ماشین های برقی مورد استفاده قرار می گیرد ، محققین ناسا یک سیستم ذخیره ای به نام 'ردوکس' اختراع کرده اند که به عقیده ی آنان هزینه ی تولید آن یک سوم هزینه ی باطری های معمولی (سرب و اسید) خواهد بود . در آینده ای نچندان دور ما به کشف مافوق هادی هایی حتی ورای محدوده ی علم 'معمول' نائل خواهیم شد . 'امواج تسلا' انرژی را با حداقل استهلاک منتقل خواهند کرد .
با اینکه غالب این تکنولوژی ها هنوز در مراحل اولیه ی توسعه هستند و بسیاری از آنها بطور مسخره ای غیرعملی می باشند ، اما بقیه بدون شک در آستانه ی استفاده ی تجاری قرار گرفته اند یا در یکی دو دهه ی آینده قرار خواهند گرفت . از همه مهمتر واقعیتی است که مورد مساحمه قرار گرفته و آن اینکه پیشرفت های غیرمنتظره ی عظیم غالبا از یک تکنولوژی واحد منتج نشده اند بلکه با به هم آمیختن مبتکرانه ی چند تکنولوژی بوجود آمده اند . بدین ترتیب می توان شاهد بود که فتوولتائیک های خورشیدی برای تولید الکتریسیته بکار روند و این الکتریسیته به نوبه ی خود در رها ساختن هیدروژن از آب بنحوی که بتوان در اتوموبیل ها بکار برد مورد استفاده واقع شود . امروزه ما هنوز در مرحله ی ماقبل جهش هستیم ، به محض اینکه بتوانیم این تکنولوژی های جدید و گوناگون را ترکیب کنیم ، امکان ایجاد نیرو بطور تصاعدی افزایش می یابد و ساختن بنیاد انرژى موج سوم بشدت تسریع خواهد شد .
این بنیاد جدید از ویژگی هایی برخوردار است که بطور چشمگیری با ویژگی های بنیاد انرژی موج دوم تفاوت دارد . زیرا منابع مورد نیاز آن بجای منابع احیاءناپذیر بر منابع احیاءپذیر استوار است ، و بجای وابسته بودن به سوخت های بسیار متمرکز ، سوخت لازم خود را از انواع گوناگون منابع بسیار پراکنده تأمین می نماید . بجای وابستگی های شدید به تکنولوژی های بسیار متمرکز ، این بنیاد ، تولید انرژی متمرکز و نامتمرکز را با هم ترکیب خواهد کرد و بجای اتکای بیش از حد و خطرناک به تعداد انگشت شماری روش یا منابع ، این بنیاد اشکالی بسیار متنوع به خود خواهد گرفت . این تنوع و گوناگونی از اتلاف و استهلاک انرژی جلوگیری می کند زیرا به ما امکان می دهد که نوع و کیفیت انرژی تولید شده را با نیازهای شدیدا رو به تنوع خود تطبیق دهیم .
بطور خلاصه ، ما اکنون می توانیم برای اولین بار طرح یک بنیاد انرژی را مورد بررسی قرار دهیم که بر اصولی مبتنی است که تقریبا با اصول سیصد ساله ی اخیر اختلاف فاحش دارد . همچنین بر ما واضح است که بنیاد انرژی موج سوم بدون مبارزه ای تلخ ایجاد نخواهد شد .
موج سوم ( آلوین تافلر )
  • Zed.em
هر تمدنی باید به فرزندان خود چگونگی مواجهه با زمان و فضا را بیاموزد . باید از طریق اسطوره ها و استعاره ها یا نظریه های علمی ، چگونگی نظام طبیعت را تبیین نماید و باید رهنمودهایی برای پی بردن به اینکه چرا حوادث اینطور اتفاق می افتد فراهم آورد .
بنابراین تمدن موج دوم با رشد و تکامل خود یک تصویر کاملا جدید از واقعیت خلق کرد که بر فرضیات خاص خود درباره ی زمان و فضا ، ماده وعلیت مبتنی بود . با جمع آوری قطعاتی از لابلای گذشته و ترکیب آنها بشیوه ای جدید و بکار گماردن تجربه و آزمون های تجربی ، شیوه ی ادراک بشر را از جهان اطرافش و رفتارهای وی را در زندگی روزمره شدیدا دگرگون ساخت .
[...]
هر تمدنی باید بتواند علت وقوع حوادث را تبیین نماید ، حتی اگر این تبیین ۹ قسمت رمز و راز و فقط ۱ قسمت آن تجزیه و تحلیل باشد ، در غیر اینصورت قادر نخواهد بود زندگی افراد را بنحوی مؤثر برنامه ریزی نماید . مردم برای اجرای امر و نهی های فرهنگ شان باید مطمئن باشند که رفتارشان ثمراتی ببار می آورد . و این مستلزم آن است که پاسخ هایی هرچند ضمنی برای پرسش ها و چراهایی که پیوسته بشر خود را با آن مواجه می دید ارائه شود . تمدن موج دوم با یک نظریه ی محکم که به نظر می رسید برای تبیین همه ی امور کافی باشد وارد میدان شد .
... در واقع علیت نیوتونی یا مکانیکی که با گسترش انقلاب صنعتی در اروپا مقبولیت عام پیدا کرد ، واقعیت صنعتی را مومیایی کرد .
موج سوم ( آلوین تافلر )
  • Zed.em
با رشد 'تولید انبوه' ، نخبگان جدید صنعتی به بازاهای بزرگ تر و زمینه های تازه ای برای سرمایه گذاری احتیاج پیدا کردند . در دهه های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ زمامداران اروپا مقاصدشان را با گستاخی تمام بیان مى کردند . سیاستمدار بریتانیایی جوزف چمبرلن علنا اظهار داشت : "امپراطوری یعنی تجارت ." نخست وزیر فرانسه ژول فری از این هم صریح تر بود ، وی اعلام داشت : "آنچه فرانسه احتیاج دارد بازارهایی برای صنایع ، صادرات و سرمایه است ." رهبران اروپا که نسل در نسل با نوسانات متناوب رونق و رکود دست بگریبان و با بیکاری مزمن مواجه بودند ، این وحشت دائمی فکرشان را بخود مشغول می داشت که اگر توسعه ی مستعمراتی متوقف شود ، بیکاری منجر به انقلاب مسلحانه در داخل مملکت خواهد شد .
معهذا امپریالیسم کلان تنها از نیازهای اقتصادی منشاء نمی گرفت . ملاحظات استراتژیک ، هیجانات مذهبی ، ایدئالیسم و ماجراجویی هم در آن نقش داشتند . تبعیض نژادی نیز که مبتنی بر پیشفرض ضمنی برتری نژاد سفید یا برتری اروپائیان بود در آن تأثیر داشت . بسیاری از اروپائیان این کشورگشایی ها را فریضه ای مذهبی می دانستند . کیپلینگ (۱۹۳۶-۱۸۶۵ داستان نویس انگلیسی) جانفشانی میسیونرهای اروپایی را در گسترش مسیحیت و تمدن ، که البته منظور همان تمدن موج دوم (صنعتی) است ، در عبارتی تحت عنوان "مسئولیت انسان سفیدپوست" خلاصه می کند . زیرا استعمارگران ، تمدن های موج اول (کشورهای غیرصنعتی) را علی رغم این واقعیت که تا چه اندازه خالص و پیچیده بودند ، عقب مانده و توسعه نیافته می دانستند . مردم روستایی بویژه اگر پوست تیره ای داشتند ، در چشم آنان مردمانی رشد نیافته بودند . این مردمان در نظر آنان "نیرنگ باز و دغل" و "بی دست و پا" بودند که "ارزش زندگی" نداشتند .
چنین نگرش هایی کار نیروهای موج دوم را در نابودی آنان که در مقابلشان ایستادگی می کردند آسان تر می کرد .
[...]
در ورای نگرش های نژادگرایانه و مذهبی و توجیهات دیگری که بریتانیایی ها ، فرانسویان ، آلمانیها ، هلندی ها و ... در سراسر جهان نشر دادند ، تنها یک حقیقت غیرقابل انکار وجود داشت و آن اینکه تمدن موج دوم نمی توانست در انزوا به زندگی ادامه دهد . و اینکه به سختی محتاج منابع ارزان دنیای خارج بود . بالاتر از همه ، به یک بازار جهانی منسجم و واحد نیاز داشت که از طریق آن بتواند به این منابع راه پیدا کند .
موج سوم ( آلوین تافلر )
  • Zed.em
ولی در سیاست ، دولتهای 'موج دوم' خود را بطور روزافزونی در مواجهه با نوعی تعارض جدید ناشی از جدایی تولید از مصرف ، مستأصل دیدند . تأکید مارکسیست ها بر تضاد طبقاتی ، بطور منظم بر تعارض وسیعتر و عمیق تری که از تضاد بین خواسته های تولیدکنندگان (کارگران و مدیران هردو ) در مورد افزایش حقوق ، سود و مزایا و خواسته های متضاد با آن از طرف مصرف کنندگان ( منجمله خود همان کارگران ) برای قیمت های پایین تر ، ناشی شده بود سرپوش گذاشت . اهرم سیاست اقتصادی بر این نقطه اتکاء داشت .
گسترش نهضت مصرف کننده در ایالات متحد ، قیامهای اخیر لهستان علیه افزایش قیمت ها توسط دولت ، مباحثات بی پایان در بریتانیا بر سر قیمت ها و سیاست های تعیین حقوق و دستمزد ، منازعات مرگبار ایدوئولوژیک در اتحاد جماهیر شوروی درباره ی اولویت صنایع سنگین بر کالاهای مصرفی یا بالعکس ، همگی وجوه تعارض عمیقی هستند که در همه ی جوامع اعم از سوسیالیست و سرمایه دار به دنبال جدایی تولید از مصرف ( صنعتی شدن ) بوجود آمده است .
نه تنها سیاست بلکه فرهنگ نیز تحت تأثیر این شکاف شکل گرفته است . زیرا این شکاف تمدنی بوجود آورد که بیش از هر تمدن دیگر در تاریخ پول پرست ، آزمند ، تاجرمسلک و حسابگر بوده است . لزومی ندارد که انسان مارکسیست باشد تا با مانیفست کمونیست در این ادعانامه ی مشهور علیه جامعه ی جدید هم عقیده باشد ، در آنجا که می گوید : "دیگر بین انسان با انسان هیچ رابطه ای بجز منافع شخصی عریان و پرداخت 'نقدی' عاری از احساس و عاطفه باقی نمانده است ." روابط شخصی ، پیوندهای خانوادگی ، عشق ، دوستی ، علقه های همسایگی و اجتماعی همگی در هجوم بیرحمانه ی منافع شخصی تجاری رنگ باخته اند یا به تباهی کشیده شده اند .
اگرچه مارکس بدرستی این روند غیرانسانی شدن پیوندهای بشری را شناسایی کرده است اما در انتساب آن به سرمایه داری راه خطا پیموده است . وی البته در زمانی به نگارش عقاید خود اقدام کرد که تنها شکل جامعه ی صنعتی که می توانست مشاهده کند شکل سرمایه داری آن بود . امروزه بعد از گذشت بیش از نیم قرن تجربه ی جوامع صنعتی مبتنی بر سوسیالیسم یا حداقل سوسیالیسم دولتی ، می دانیم که حرص و طمع خشونت بار ، فساد تجاری و تقلیل روابط انسانى به سطح واژه های سرد و بیروح اقتصادی دیگر فقط منحصر به نظام مبتنی بر سود نیست .
زیرا که حرص به پول ، کالا و اشیاء بازتاب سرمایه داری یا سوسیالیسم نیست بلکه بازتاب نظام صنعتی است . این امر بازتاب نقش مرکزی بازار در تمامی جوامعی است که در آنها تولید از مصرف جدا شده است و هر فردی به جای اتکاء به مهارت های تولیدی خود در رفع حوائج زندگی به بازار وابسته گردیده است .
در چنین جامعه ای بدون توجه به ساختار سیاسی ، نه تنها محصولات بلکه کار ، عقاید ، هنر و روح نیز خرید و فروش و معامله و مبادله می گردد .
موج سوم ( آلوین تافلر )
  • Zed.em