حکم بیابان
شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۵۲ ق.ظ
علیاکبر به هر بهانه و در هر جا ، کوششی به نزدیکی با توانمندان داشت . و در این راه چنان کوشا بود که پیچیدهترین بند و پیوند خود را با طایفهاش ، به آسانی میتوانست قطع کند . به آسانی قطع کرده بود . علیاکبر حاجپسند ، از کلمیشیها بریده بود . که برای یکایکشان هم ، اگر میتوانست ، چاقو دسته میکرد . برای یکایکشان هم ، اگر توانسته بود ، چاقو دسته کرده بود . پاپوش دوخته بود . و آخرین زخم و کاریترینِ آن ، فاش کردن جرم گلمحمد بر مأمورها بود . کاری که به درستی میدانست گل محمد را به نابودی میکشاند . بر سرِ دار .
پس ، پسر حاجپسند باید کشته میشد . کشتن پسر حاجپسند برای گلمحمد دو روی داشت . اول اینکه قدحی آب خنک بود بر گلوی تشنه . بعد ، دِرو کردن خاری که میرفت تا خرمن شود . گلمحمد یقین داشت که از اینپس ، با بودن علیاکبر حاجپسند نخواهد توانست بیبیم بگردد . این حکم بیابان است :
- مانع را بهروب !
و گلمحمد یقین یافته بود که علیاکبر حاجپسند ، مانع است :
"پس شورش یکبار و شیون یکبار !"
کلیدر ( محمود دولتآبادی )
پس ، پسر حاجپسند باید کشته میشد . کشتن پسر حاجپسند برای گلمحمد دو روی داشت . اول اینکه قدحی آب خنک بود بر گلوی تشنه . بعد ، دِرو کردن خاری که میرفت تا خرمن شود . گلمحمد یقین داشت که از اینپس ، با بودن علیاکبر حاجپسند نخواهد توانست بیبیم بگردد . این حکم بیابان است :
- مانع را بهروب !
و گلمحمد یقین یافته بود که علیاکبر حاجپسند ، مانع است :
"پس شورش یکبار و شیون یکبار !"
کلیدر ( محمود دولتآبادی )
- ۹۸/۱۲/۲۴