aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

تبلور مهر

يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ق.ظ
دلِ مِرگان می‌خواست برخیزد و برود روی گونه‌ی پسرش را دزدانه ببوسد . اما چیزی مثل لایه‌ای نامرئی مانعش می‌شد . از اینکه محبت خود را بنمایاند شرمنده بود . مِرگان چنین بود . مهر خود را نمی‌توانست به‌سادگی بازگو کند . عادت نداشت . شاید چون بروز دادن عشق ، فرصت می‌خواهد . گه‌گاه هم اگر مِرگان گرفتار قلب خود می‌شد ، ثقل خشک و خشنی سد راهش بود . پس بیانِ مهر گویی خود بیگانه‌ترین خصلت او شده بود . گرچه جوهر مهر ، عمیق‌ترین خصلت مِرگان بود . به‌جای هرچه ، زبری و خشونت . به‌جای هرچه ، چنگ و دندان و خشم . و این ، عادت شده بود . عادت پرخاش و واکنش‌های سخت ، به هرچه . احساس محبت مِرگان غصب شده بود . شاید بشود گفت 'تاراج' . و این حس تنها هنگامی جلوه می‌کرد که جان او آرام گرفته باشد . دریا که آرام بگیرد مروارید دست می‌دهد : تبلور مهر .
جای خالی سلوچ ( محمود دولت‌آبادی )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی