aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

اشعار حماسی یونان

جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۵۴ ق.ظ
می‌توان اطمینان داشت که شعر نخستین یونانیان ، مانند شعر مردمان دیگر در مرحله‌ی ابتدایی ، شامل وردهای جادویی ، گفته‌های سروش غیبی ، دعاها و افسون‌ها ، سرودهای جنگ و کار است . این انواع اشعار چیزی مشترک دارند ، می‌توان آنها را شعر آئینی مردم نامید . برای سرایندگان افسون‌ها و اشعار هاتف غیب ، مبدعان نواهای عزا و سرود جنگ هرگز پیش نیامد که چیزی شخصی بیافرینند ؛ شعر آن‌ها بطور عمده بی‌نام و به‌منظور همه‌ی جماعت ، بیانگر پندارها و احساساتی بود که همه‌شان در آن‌ها اشتراک داشتند . در هنرهای بصری در سطحی که با این شعر آئینیِ غیرشخصی پیوند می‌یابد به بت‌ها ، سنگ‌ها و تنه‌های درختان برمی‌خوریم که یونانیان از کهن‌ترین زمان‌ها در پرستشگاه‌های خود ستایش می‌کردند و از بس که آثار صورت انسانی در آن‌ها ناچیز است نمی‌شود مجسمه و کنده‌کاری بشمارشان آورد . اینها نیز مانند قدیم‌ترین افسون‌ها و سرودها ، هنر جماعت اولیه است ، بیان هنری خام و ناهنجار جامعه‌ای که از تمایز طبقاتی آگاهی ندارد . از موضع اجتماعی سازندگان آنها ، نقشی که آنها در حیات گروه بازی می‌کردند یا از اشتهاری که از جانب معاصران خود برخوردار بودند هیچ نمی‌دانیم ، ولی محتمل است که کمتر از هنرمند - جادوگرِ دوران کهن‌سنگی یا خواننده - کاهنِ عصر نوسنگی معزز بودند . ممکن است خاطرنشان شود که پیکرتراشان نیز نیاکان افسانه‌ای خود را داشتند . می‌گویند 'دائیدالوس' می‌توانست به چوب زندگی بخشد و سنگ‌ها را به راه رفتن وادارد . اینکه وی برای خود و پسرش بال ساخت تا بر فراز دریا پرواز کنند ، برای راوی افسانه اعجازآمیزتر از قدرت وی در کنده‌کاری چهره‌ها و طراحی کاخ تو در تو (لابیرنت) نیست . او بهیچوجه تنها هنرمند - جادوگر نیست ، بلکه امکان دارد آخرین 'الهام‌شده' باشد ، زیرا تصور بال‌های 'ایکاروس' و سقوط وی در دریا بظاهر ، کنایه‌ای از فرجام عصر جادو است . با آغاز عصر پهلوانی وظیفه‌ی اجتماعی شعر و موقعیت اجتماعی شاعر بکلی دگرگون شد . بینش این‌جهانی و فردگرایانه‌ی طبقه‌ی بالای دوستدار جنگ به شعر محتوایی تازه می‌دهد و وظایف جدید به شاعر محول می‌کند . اکنون او گُمنامی و اعتزال کاهنانه‌ی خود را ترک می‌کند و شعر خصلت آئینی و جمعی‌اش را از دست می‌دهد . پادشاهان و نجیب‌زادگان امارت‌های آخه‌ای سده‌ی دوازدهم پیش از میلاد ، قهرمانانی که نام این عصر از آنان گرفته شده ، غارتگران و دزدان دریایی هستند - آنها خود را به لقب غارتگران شهرها مفتخر می‌سازند - و ترانه‌های‌شان دنیوی و غیرِ روحانی است . داستان شهر 'تروا' ، تاج افتخارشان ، چیزی بیش از تجلیل شاعرانه‌ی راهزنی و دزدیِ دریایی نیست . حالت جنگی مستمر که درگیرش بودند ، پیروزی‌هایی که بدست می‌آوردند و دگرگونی‌های ناگهانی سطوح فرهنگی که تجربه می‌کردند ، روحیه‌ای بی‌اعتنا به قانون و فاقد آداب‌دانی ببار می‌آورد . آنها که بر خلقی متمدن‌تر از خود پیروز شده و فرهنگی پیشرفته‌تر را استثمار می‌کردند خود را از قید کیش نیاکان‌شان رها ساختند ، درحالی که از فرایض و تحریم‌های مردم مغلوب نیز ، تنها به دلیل اینکه مغلوب‌شان شده بودند ، بیزاری نشان می‌دادند . بدینسان زندگی این جنگاوران ناآرام یکی از فردگرایی‌های سرکش می‌گردد که خود را بالاتر از هر سنت و قانونی می‌داند . هر چیز برای آنها غنیمتی تلقی می‌شود که بخاطرش باید جنگید و هدفی است برای ماجراجویی‌های شخصی ، چه در دنیای آنان همه چیز به قدرت ، جسارت ، کاردانی و زرنگی شخصی بستگی دارد .
از دیدگاه جامعه‌شناختی تغییری قطعی از سازمان طایفه‌ای به سوی نظام اجتماعی سلطنت که بر وفاداری امیران کهتر به زمینداران بزرگ اتکاء دارد این عصر را تعین می‌بخشد . این نظام که از وابستگی دوری گرفته ، عملاً علیه پیوندهای خویشاوندی است و در اصل به وظایف خویشاوندان به‌یکدیگر بی‌اعتنایی نشان می‌دهد . اخلاق اجتماعی ارباب‌سالاری ، اشتراک منافع نژادی و خونی را رد می‌کند ، پیوندهای اخلاقی ، فردی و عقلانی می‌گردد . تجزیه‌ی تدریجی واحد قبیله‌ای در کشاکش‌های میان طایفه ، که با نزدیک‌تر شدن عصر پهلوانی فراوان‌تر شده است ، بنحو شایانی مشاهده می‌گردد . وفاداری امیران کهتر به ارباب خود ، رعایا به شهریار خویش و شهروندان به شهرستان بتدریج پدیدار و سرانجام نیرومندتر از ندای نسب می‌گردد . این فراگشت چندصد سال ادامه می‌یابد و تنها با پیروزی مردم‌سالاری به نتیجه می‌انجامد ، اگرچه با انقطاع‌هایی از سوی اشراف همراه است که به وحدت خانواده تکیه می‌کنند . تراژدی کلاسیک هنوز آکنده از کشمکش میان دولتِ خانوادگی و دولتِ مردمی است ؛ 'آنتیگون' سوفوکل دور همین مسأله‌ی وفاداری می‌چرخد که در ایلیاد مسأله‌ای اساسی بود . در دوران پهلوانی این مسأله به سطح کشاکش تراژیک ارتقاء نمی‌یابد ، چراکه با بحرانی در نظم جاری جامعه پیوند نمی‌خورد . آنچه می‌بینیم ارزیابی مجدد معیارهای اخلاقی و در نهایت فردگرایی فاقد شفقت است که برایش قانون 'شرف' تاراجگران تنها معیار معتبر بشمار می‌آید .
بالنتیجه ، شعر پهلوانی دیگر 'شعر خلق' برای عامه‌ی مردم نیست ؛ در این عصر نه‌تنها ترانه‌ها و سرودها برای گروه بلکه به ترانه‌های فردی درباره‌ی سرنوشت افراد برمی‌خوریم . شعر دیگر موظف به برانگیختن مردمان برای نبرد نبوده بلکه به‌منظور سرگرم ساختن پهلوانان پس از پایان رزم است و شعر باید آنها را بستاید ، نام‌شان را ذکر کند ، افتخارشان را بپراکند و جاودان سازد . در واقع تصنیف پهلوانی خاستگاه خود را مدیون عطش نجیب‌زادگان رزمجو به شکوه و جلال بوده و وظیفه‌ی اساسی آن ارضاء این هوس است . هرگونه مزیت دیگر از نظر شنوندگان اهمیت ثانوی دارد . تا اندازه ای باید قبول کرد که هریک از هنرهای باستانی پاسخی است به دلبستگی به آوازه و آرزوی نام‌آور بودن پیش معاصران و آیندگان .
داستان 'هروستراتوس' که معبد 'دیانا' در 'افسوس' را آتش زد تا نام خویش را جاودان سازد ، حاکی از قدرت کاهش ناپذیر این شور و دلبستگی حتی در دوران‌های بعدی است که البته در عصر پهلوانی از همه‌ی زمان‌ها خلاق‌تر بود . گویندگان ترانه‌های پهلوانی بخشندگان افتخار و شهرت‌اند ؛ این پایه‌ی هستی آنها و سرچشمه‌ی الهام‌شان است . موضوع شعر آنان دیگر نه امیدها و آرزوها ، تشریفات جادویی یا نیایش‌های جان‌گرایانه ، بلکه قصه‌های برخوردهای موفق و نبرد خونین است . با ازبین رفتن کارکرد آئینی ، شعر خصلت تغزلی خود را از دست می‌دهد و حماسی می‌گردد ، و در این حالت سبب پیدایش کهن‌ترین اشعار اروپایی می‌شود که می‌شناسیم‌شان و دنیوی و مستقل از مذهب است . این اشعار ریشه در نوعی گزارش جنگی و شرح چگونگی ستیز دارند ، که در وهله‌ی نخست به احتمال منحصر به 'آخرین خبرها'ی اقدامات متهورانه و رزمجویانه و تاخت و تازهای سودآور قبیله بود . هومر (در بخش اول اودیسه) می‌گوید : "تازه‌ترین ترانه بلندترین تحسین‌ها را برمی‌انگیزد ." و 'دمودوکوس' و 'فمیوس' را به خواندن آخرین رویدادهای روز وامی‌دارد . ولی آوازخوانان او دیگر گزارشگران صرف نیستند ، زیرا گزارش جنگی در همین ضمن آمیزه‌ای از تاریخ وساگا (افسانه‌ی پهلوانان و قهرمانان) می‌شود و شیوه‌ی 'بالاد' بخود می‌گیرد و عناصر دراماتیک و تغزلی را با حماسه ترکیب می‌کند . بی‌تردید در مورد تصنیف‌های حماسی نیز وضع به همین منوال بود ، و حماسه با خشت‌های آن بنا شد ؛ اگرچه عنصر حماسی در آنها ویژگی اثر بشمار می‌رفت .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی